http://saba515.ParsiBlog.com | ||
[ پنج شنبه 94/12/20 ] [ 8:59 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 94/12/20 ] [ 8:57 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 94/12/20 ] [ 8:54 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 94/12/20 ] [ 8:50 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
کپتاگون به تکفیریهای داعش کمک میکند تا چند روز بیدار بمانند و با احساس بیخیالی به کشتار ادامه دهند.
-- روز 18 اسفندماه بود که یکی از مراکز بهداری داعش در شارع وطبان در غرب سامرا توسط نیروهای مقاومت کشف گردید. مسئلهای که حائز اهمیت است وجود و کشف مقدار زیادی قرصهای روانگردان در این مرکز است که نشان میدهد این گروه تروریستی چگونه مزدوران خود را برای عملیات های انتحاری آماده و اعزام میکند.
این برای چندمین بار است که در کشف یک مرکز و مقر تروریستها این گونه مواد و قرص ها را مشاهده میشود و شاید بتوان گفت مشاهده این گونه کشفیات جواب سوال اذهان عمومی در خصوص چگونگی انجام و رضایت تروریستها در عملیاتهای انتحاری است.
چندی پیش یوری فدوتوف مدیر اجرایی دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم در سازمان ملل متحد اعلام کرد: داعش امکان تولید ماده روانگردان کپتاگون را به دست آورده و برای مصرف نیروهای خود و فروش آن در خارج مناطق تحت تصرفش اقدام به تولید آن کرده است. ماده مخدر کاپتاگون، قرص بسیار قوی آمفتامین برپای? محرک مصنوعی فنتالین است که به سرعت در مصرفکنندگان حالت سرخوشی شدید به وجود میآورد و به این ترتیب به شبهنظامیان تکفیری کمک میکند تا چند روز بیدار بمانند و با احساس بیخیالی و بیپروایی به کشتار ادامه دهند.
ماده روانگردان کیتاگون که توسط گروهک تروریستی داعش تولید می شود ماده ای خطرناک و اعتیاد آور است که با مصرف آن حس خشونت و وحشیگری در فرد به وجود میآید. این قرصها موجب از بین رفتن عصب مرکزی سروتونین (انتقالدهندههای عصبی) در مغز میشود و دارای عوارضی چون عقبافتادگی ذهنی دائمی است. کپتاگون به عنوان یک محرک، خواص ویژهای دارد و نوعی احساس سرخوشی در مصرف کننده ایجاد میکند و باعث میشود که فرد احساس کند که انرژی زیادی دارد. این تاثیرات باعث میشود که این قرصها از محبوبیت زیادی در بین پیکارجویان برخوردار باشد.
گروه تروریستی داعش برای پیشبرد مقاصد خود نیاز به این دارد که روز به روز حس خشونت را در سربازان خود تقویت کند و مصرف چنین قرصهایی نیز در همین راستا تولید شده است تا هیچ گونه احساس ترسی در نیروهای خود وجود نیاید.
مسئله مهمی که در تولید این قرصهای روانگردان خطرناک تلقی میشود، اقدام داعش برای فروش این قرصهای روانگردان مخدر به بازارهای جهانی است که اگر این امر اتفاق بیفتد مشکلات بسیار خطرناکی را برای کشور های مختلف خصوصاً کشورهای منطقه به وجود میآورد، بنابراین نیروهای امنیتی کشورها باید با تدابیر امنیتی و کنترل مرز ها مانع از قاچاق این روانگردان به خاک کشور خود شوند.
داعش این قرصها را برای قربانیان خود استفاده میکند تا هنگام ذبح و اعدام، احساس ترس و درد نداشته باشند.
عربستان در تولید کپتاگون به داعش کمک میکند
چند صباحی پیش بود که شاهزاده عبدالمحسن بن ولید بن عبدالعزیز عربستان همراه با چهار مرد دیگر در فرودگاه بین المللی رفیق حریری لبنان بازداشت شدند. دلیل بازداشت هم حمل بزرگترین مقدار مواد مخدری بود که در این فرودگاه به ثبت رسیده است. به گزارش خبرگزاریها، عبدالمحسن بن عبدالعزیز در هواپیمای شخصی خود حدود 2 تن قرص کپتاگون و مقداری کوکائین حمل میکرد. قرص کپتاگون با اینکه در گذشته برای درمان ناهنجاریهای رفتاری به کار میرفته، اما از سالها پیش به عنوان مواد روانگردان ممنوع شده است.
داعش میان سربازان خود قرص روان گردان توزیع می کند، اما حشیش تنها اختصاص به افراد انتحاری دارد. مصرف قرص های روان گردان به دلیل ترس تروریست ها از نیروهای امنیتی میان آنان توزیع شد.
همگان میدانند که در عربستان سعودی قاچاق مواد مخدر اشد مجازات را دارد، با توجه به این نکته چطور می شود رویداد اخیر را تفسیر کرد.
امروز در جامعه عربستان، شاهزادههای سعودی که تقریبا 15 هزار نفر هستند یک جامعه موازی برای خود تشکیل دادند که در این حباب اجتماعی ـ سیاسی از یک سری امتیازات فراقانونی و سیاسی بهرهمند هستند. در کشوری که قاچاق مواد مخدر به قیمت جان انسانها تمام میشود چگونه میشود این مقدار از مواد مخدر را به راحتی حمل کرد. مثلا در ماه ژوئن و آگوست دو شهروند پاکستانی به خاطر حمل و فروش مواد مخدر گردن زده شدند.
خرید و فروش عمده مواد مخدر در عربستان سعودی محدود به این شاهزاده خاص، عبدالمحسن بن ولید بن عبدالعزیز نیست، در 1999 یک پرونده قانونی بسیار بزرگی بود که در اروپا سروصدای زیادی به راه انداخت. شاهزاده نایف بن سلطان سعی داشت 2 تن کوکائین از ونزوئلا به فرانسه قاچاق کند که توسط مسئولین فرانسوی این مقدار زیاد کوکائین کشف میشود، اما نایف موفق شد به عربستان بازگردد. این معاملات کلان مواد مخدر توسط شاهزادههای سعودی محدود به این یک مورد نمیشود و این موضوع یک گذشته و سابقه تاریخی دارد.
بزرگترین مصرفکننده این قرصها که اکنون گروه تروریستی داعش از آنها استفاده میکند، طی سالهای متمادی عربستان سعودی بوده است. در سال 2010، یک سوم مصرف جهانی این قرص که معادل 7 تن است، در عربستان سعودی استفاده شده است.
قرصهای کپتاگون یکی از آتش افروزترین عوامل جنگ عراق و سوریه هستند. متاسفانه نه رسانهها نه ارگانهای بینالمللی و نه دولتمردان،به اندازه کافی در مورد اهمیت این نوع مواد مخدر در جنگهای عراق و سوریه صحبت نکردهاند. تا سال 2011 لبنان بزرگترین صادر کننده و سازنده قرصهای کپتاگون بود، اما به محض اینکه جنگ داخلی سوریه شروع شد، تروریستها این کشور را به بزرگترین کانون ساخت و ساز و صادرات قرصهای کپتاگون تبدیل کردند و این روانگردان از مرزهای متفاوت مثل اردن، ترکیه یا لبنان به کشورهای مجاور صادر میشود، خصوصا کشورهای عرب حوزه خلیج فارس? سالانه میلیونها دلار از محل درآمد خرید و فروش این قرصها صرف خرید سلاح و آتش افروزی در جنگ میشود. برخی از گزارشها نشان میدهد تقریبا همه عواملی که امروز در جنگ داخلی سوریه سهیم هستند به شکلی از خرید و فروش قرصهای کپتاگون بهره مند شدهاند و درصد بسیار زیادی از تروریستهایی که امروز در جنگ عراق و سوریه فعال هستند، به این نوع قرصها اعتیاد دارند و اعتیاد آنها به کپتاگون یکی از عوامل وابستگی آنها به گروههای تروریستی است. [ پنج شنبه 94/12/20 ] [ 8:22 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
خواص 2 رفیق سبدهای آجیل: بادام و پستههر ماده خوراکی از ترکیباتی تشکیل شده که اثرات شیمیایی و فیزیکی بر بدن انسان میگذارد. این اثرات خواصی گاه مفید و گاه مضر دارند.
مغزیجاتی مثل بادام و پسته از جمله خوردنی هایی به شمار میروند که متخصصان تغذیه توصیه میکنند همواره باید جایی برای آنها در سبد تغذیه هفتگی درنظر گرفت تا با مصرفشان به مقدار مناسب، اعضا و ارگانهای بدن به مواد معدنی و ویتامینی لازم برای کار بهینه دسترسی یابند.
بتازگی هم محققان دریافتهاند که مصرف این مقدار بادام به همین شیوه خیساندن و پوست کندن آن علاوه بر اینکه راهی مناسب برای پیشگیری از ابتلای مادر به مسمومیت بارداری در دوران حاملگی بهشمار میرود، باعث استحکام استخوانها و تقویت دستگاه عصبی نوزاد آینده مادر خواهد شد و پس از تولد دندانهای محکمتری خواهد داشت.
با استفاده از جوشاندن برگ درخت بادام و حل کردنش در آب محلولی بهدست میآوردند که پس از صاف کردن و نوشیدن برای درمان نارساییهای کبدی و پیشگیری از مشکلات و اختلالات کیسه صفرا به کار میرفته است. از دم کردن پوست قهوهای مغز بادام برای کاهش درد بهره میبردند. همچنین برگ تازه یا خشک آن را به عنوان مسهل استفاده میکردند.
همچنین توصیه شده که افراد مبتلا به دیابت و نقرس نباید آن را مصرف کنند. متخصصان طب سنتی بر این عقیدهاند که افراد مبتلا به نارساییهای کلیوی هم باید دور پسته را تا زمانی که با این مشکلات درگیرند خط بکشند.
[ چهارشنبه 94/12/19 ] [ 10:25 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
توصیه هایی برای کاهش مضرات امواج موبایلحتما دلتان نمی خواهد طی صحبت های طولانی با موبایل تحت تاثیر امواج خطرناک این وسیله قرار بگیرید. چون نمی شود استفاده از موبایل را کنار گذاشت، باید بدانید که چگونه می توانید آثار زیانبار تلفن همراه تان را کاهش دهید.
1- مدت زمان مکالمه تان را کاهش دهید.
2- کودکان فقط در مواقع ضروری از تلفن همراه استفاده کنند
3- تلفن همراه را در جیب شلوارتان و یا روی کمربندتان قرار ندهید.
4- اول بگذارید ارتباط برقرار شود.
5- از هدست استفاده کنید. برای اینکه امواج تلفن همراه هنگامی که آن را روی گوش تان قرار داده اید مغز شما را نشانه نروند، باید آن را از سرتان دور کنید.
بهترین کار برای در امان ماندن از مضرات امواج موبایل این است که از هندزفری استفاده کنید
6- تلفن همراه تان را داخل پوشش های فلزی قرار ندهید.
7- تلفن همراهی با میزان اِس.اِی.آر پایین تر (جذب پایین اشعه برای بدن) بخرید.
8- از اسپیکر یا پخش صدا استفاده کنید.
9- از آنتی اکسیدان ها استفاده کنید.
10- جلوی آنتن موبایلتان را نپوشانید.
11- در منزل موبایل را دور از خود قرار دهید
12- امواج موبایل برای خانم های باردار خطرناک است
13- مضرات موبایل برای افراد با بیماری های خاص
14- افزایش مضرات امواج موبایل در وسیله نقلیه
15- تاثیر بد موبایل بر برخی تجهیزات پزشکی
16- خطرات استفاده از موبایل در پمپ بنزین
17- اثرات مخرب موبایل بر ضربان قلب همچنین زنگ خوردن موبایل در نزدیکی کارت های اعتباری مغناطیسی نیز می تواند باعث اختلال در کارایی آنها گردد.
18- موبایل و استفاده از اینترنت
19- ارتباط موبایل با تومور مغزی
20- استفاده از پیام یا تلفن ثابت به جای تماس [ چهارشنبه 94/12/19 ] [ 10:22 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
خلاصه کتاب جنجالی بادداشتهای روزانه محمدعل
خلاصه کتاب جنجالی بادداشتهای روزانه محمدعلی فروغییادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس، نام کتابی است که جنجالهای بسیاری را به راه انداخت. کتابی که غلامعلی حدادعادل هنگام حضور محمدجواد ظریف در مجلس شورای اسلامی و بعد از انجام توافق هستهای وین، به او هدیه کرد. گذشته از این حواشی اگر بخواهیم نگاهی به محتوای این کتاب تاریخی قطور داشته باشیم، باید ماجرای نگارش آن را بررس کنیم. کتابی که در دل روزهای پرتنش پایان جنگ جهانی اول و حضور نمایندگان ایران برای دفاع از حقوق کشور در مقابل دولت های غربی توسط دیپلماتی نوشته شده که منشا تحولات عظیمی در ایران بوده است. یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس، حاصل گردآوری 6 دفترچه از یادداشتهای روزانه فروغی یا همان ذکاءالملک است که در فاصله زمانی 25 آذر 1297 تا 19 مرداد 1299 نوشته شده است و پس از مطالعه توسط بنیاد ایرج افشار با کوشش محمد افشینوفایی و پژمان فیروزبخش آماده انتشار شده است.
با وجود آن که کنفرانس صلح پاریس در جهت سهمخواهی کشورهای پیروز در جنگجهانی اول، برپا شده بود و ایران به عنوان کشور «بیطرف» در جنگ که خسارتهای بسیاری از این جنگ دیده بود، با حضور در این کنفرانس درپی احقاق حقوق پایمال شدهاش بود ولی نتیاج حاصل از این سفر چندان موثر و قابل دفاع نبود. فروغی که به عنوان یکی از اعضای هیئت اعزامی ایران برای شرکت در این کنفرانس عازم پاریس شده بود، توانسته با استفاده از نگاه تیزبین خود به خوبی شرایط نمایندگان اعزامی ایران در این کنفرانس و وضعیت مدیریت داخلی کشور بعد از پایان جنگجهانی اول و حضور اشغالگران روس و انگلیسی در خاک ایران را نمایش دهد. متن کتاب آکنده از لغات ادبی است که متناسب با فضای ادبی آن روزهای ایران بوده است، هرچند که شاید مطالعه آن برای مخاطب امروزی کمی سخت باشد اما توصیفات دقیق نویسنده و توجه او به نکات ریز باعث میشود که مخاطب بتواند به راحتی فضای توصیف شده در کتاب را در ذهن خود ترسیم کند و نکات مطرح شده در اثر را بهتر درک کند. همچنین توصیفات نویسنده از مسیرهایی که در طی سفر از تهران تا پاریس از آنها گذر کردهاند، شرح مو به موی حوادث مهم پیش آمده در هر روز و علاوه برآن درج بسیاری از حالات روحی افراد در برخورد با خود نویسنده و یا دیگران، باعث میشود که بیان خشک و تاریخی کتاب که در گاهی موارد به سمت کسلکننده شدن پیش میروند، از این مشکل رهانیده شوند. مطالعه یادداشتهای روزانه فروغی علاوه بر آن که مخاطب را با هوش ادبی ذکاءالملک، آشنا میکند؛ میتواند در نمایش چهره واقعی بعضی از رجال سیاسی ایران در آن روزگار و تفکرات خودباخته و شیفته غربی بسیاری از این افراد به مخاطبان اثر و محققان تاریخ کمکی موثر کند.
این کتاب علاوه بر اینکه اثری تاریخی محسوب میشود که با مطالعه آن میتوان به ظلم دیرینه کشورهای غربی به ویژه انگلیس و آمریکا به ایران پی برد، در لابلای خود به نوعی به معرفی فرهنگ غربی و تفاوتهای شیوه زندگی مردمان غرب با مردم کشورمان پرداخته است و جالب آن که فروغی که خود یکی از روشنفکران ایرانی آن دوران محسوب میشده و به واسطه مسئولیتهای سیاسی خود با غربیها روابط زیادی داشته است، در غالب مواردی به شدت فرهنگ غرب را مورد انتقاد قرار میدهد. یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس 680 صفحه دارد که 584 صفحه آن متون یادداشتهای فروغی است و 95 صفحه آن مشتمل بر عکسهایی است که از این سفر دیپلماتیک دو ساله ثبت و ضبط شده است و حالا بعد از صد سال از میان گنجینه نوادگان فروغی گردآوری شده است تا نشر «سخن» برای اولین بار آن را در قالب یک کتاب و با قیمت 65 هزارتومان روانه بازار نشر کند. هرچند که این اثر بخشهای خواندنی بسیاری دارد ولی ما در این بین چهار بخش از مهمترین قسمتهای کتاب را انتخاب کردیم تا باهم بخوانیم: پرده اول: سرگردانی نمایندگان ایرانی و عدم قبول آنها در کنفرانس صلح چهارشنبه، بیست و ششم ربیع الثانی 1337 (ژانویه 1919) صبح مشغول کار بودیم. مشاور الممالک [رئیس اصلی هیئت اعزامی ایران به پاریس] حکایت ملاقات خود را با مسیو گو نقل کرد. گفته بود دول بیطرف را در کنفرانس راه نمیدهند اما در مجمع ملل خواهید بود و در کارهای ایران هم یقین داشته باشید که بدون استماع حرفهای شما تصمیمی نخواهند کرد. کاغذی از علاءالسطنه رسیده بود که من در لندن با انگلیسیها حرف زدهام و وعده دادهاند که در قبول عضویت ایران مساعدت بکنند. ممتاز السطنه از این جهت کاری نکرده و همین که جواب دادهاند که دول بیطرف قبول نمیشوند، قانع شده است. علاءالسطنه در باب رفتن مشاور به لندن هم نوشته بود که اگر میل دارید باید قبلاً اینجا زمینه را مهیا کنم. اگرچه رجال مهم در پاریساند، اما این دیدن هم مفید است. قرار شد بعد از آمدن علاءالسطنه به پاریس حضوراً قراری داده شود. بعد از ظهر به لوور رفته عصا و اسفنج و پیرهن خریدم و قدری گردش کرده مراجعت نمودم. بعد از شام به تئاتر سارا برنار [یکی از بازیگران تئاتر فرانسه در آن دوران] رفتیم. چندان خوب بازی نمیکردند. پنجشنبه، بیست و هفتم ربیع الثانی صبح میرزا حسین خان [یکی دیگر از اعضای هیئت اعزامی ایران به پاریس] به دیدن کالدول که تازه وارد پاریس شده رفته بود و بنا بود با او صحبت کند که ترتیب روابط ما را با امریکاییها بدهد. من مشغول ترتیب لوایح هشتگانه [خواستههای ایران در کنفرانس صلح] شدم. اما از طهران رئیس الوزرا تلگراف کرد که در کارهای هیئت اقدامی نکنید چون بعضی نظریات پیدا شده که بعد دستورالعمل خواهیم فرستاد. ضمناً از قرار اظهار علاءالسطنه، این روزها وزیرمختار انگلیس در طهران نزد شاه و رئیس الوزرا رفته و احتمال کلی دارد که این تلگراف نتیجه آن باشد. خدا به خیر بگذارند. نمیدانم چه خبر است. عجب است که اجمالاً میگویند اقدام نکنید و هیچ نمیگویند ترتیب از چه قرار است تا ما بدانیم اصلاً چه حالتی اختیار کنیم. ضمناً احتمال کلی دارد مسائل ایران عنقریب مطرح شود و ما هیچ ندانیم چه باید کرد.
جمعه، بیست و هشتم ربیع الثانی صبح قدری کار کردیم. مشاور الممالک به طهران تلگراف کرد که در کارها تعجیل کرده و زودتر دستور را بدهید که وقت میگذرد. بعد از نهار و چای با وزیرمختار و میرزاحسین خان رفتیم منزل زن رئیسجمهور امریکا اسم خودمان را ثبت کردیم که بعدها از ما پذیرایی کنند... شنبه، بیست و نهم ربی الثانی صبح مشغول کار بودیم و من لایحه راجع به استقلال ایران [منظور لایحهای است که در مورد حفظ تمامیت ارضی ایران تنظیم شده بود و هدف اصلی اعزام هیئت ایران به پاریس در جهت خارج راندن نیروهای دول روس و انگلیس از خاک ایران و جلوگیری از کاسته شدن قسمتهایی از اراضی ایران توسط این دولتها بود.] را تهیه کردم. بعد از نهار پاکنویس لایحهی سابق را که که راجع به حقانیت ایران در قبول شدن در کنفرانس است نمودم. عصر مسیو باربی که نویسنده است در روزنامه Le Journal و اخیراً در ایران بوده و با میرزاحسین خان آشناست اینجا آمد و مدتی در خصوص مقاصد خودمان و مساعدتهایی که از روزنامجات پاریس متوقعیم صحبت کردیم. به عقیده او در روزنامجات وقتی باید چیزی نوشت که موقع کارهای ایران باشد. چون پیش از وقت اگر نوشته شود فراموش میشود و بعد تکرار مطلب هم خُنک است. بعد از آن مسیو کلونه [یکی از نمایندگان دولت فرنسه در کنفرانس صلح] وکیل آمد. با او هم مبلغی صحبت کردیم و به عنوان اینکه ایران میخواهد داخل کنفرانس باشد نمودیم و لایحهای که حاضر کرده بودیم دادیم و بنا شد مطالعه کند و عرض حال نماینده ایران را به کنفرانس صلح ترتیب دهد. پرده دوم: امتیازاتی که باید داد تا دست از سرما بردارند! پنجشنبه، دهم جمادی الاخره 1337 امروز ممتاز السطنه کاغذی نشان داد از کلنل هوس امریکایی که در ریاست کمیسیون مجمع ملل قائم مقام مستر ویلسون است که به سفارت ایران نوشته و دولت ایران را دعوت کرده که با سایر دول بیطرف در یک جلسه غیررسمی نشسته در باب لایحه مجمع ملل تبادل افکار نماید. در سرجوابی که باید نوشت همهمه خیلی شد. علیقلیخان فوراً گرفت که باید وزیرخارجه خودش جواب بنویسد. میرزا حسینخان هم فوراً قبول کرد. من و انتظامالملک و مشاور به هزار زحمت حالی کردیم که این نمیشود و جواب را باید سفارت بنیوسد؛ ولی نگوید که با وزیرخارجه که در پاریس است و نماینده دولت در کنفرانس است مذاکره کرده و مامور به قبول دعوت هستم. علیقلیخان این خیالات را مهملی و به اصطلاح طهرانیها محافظهکاری میپندارد. حرف حالی کردن هم که جان به لب میرساند. واقعاً من خون دل میخورم. در هر صورت امید است که ایران کمکم وارد مجمع ملل شود. شب مهمان شریفپاشای کُرد بودیم. مطلب مهمی کشف شد و آن این است که انگلیسیها کُردها را امیدوار کردهاند که استقلال یافته و امور خود را محوّل به انگلیسیها کنند و کردستان ایران را هم میخواهند ضمیمه کردستان عثمانی کنند؛ منتها انکه اسم سوزنته ایران [یعنی حاکم گماشته شده از سوی ایران در آن ولایت] به آن بدهند و مشاورالممالک احمق در مذاکرات خود با کُردها و شریفپاشا این نکته را نفهمیده خیال کرده بود کُردها حاضر شدهاند جزء ایران شوند. خلاصه این فقره منظره غریبی پیش نظر من آورد. خدا به خیر بگذارند گربه رقصانیهایی که در این خصوص و سایر موارد انگلیسیها برای ایران بکنند. دوشنبه، چهاردهم جمادی الاخره لایحه مطالبه خسارات را تمام کردیم. صبح مشاور و علاءالسطنه و میرزا حسینخان و انتظام به اطاق من آمدند که صحبتهای علاءالسطنه را بشنوند و مشاوره کنند. تقریباً تمام وقت ما به این گذشت که باید کاری کرد ه طهران با ما موافق باشد والا کار پیش نمیرود و هرچه خواستیم از این مرحله تجاوز کنیم نشد. علاءالسطنه خیلی شباهت به پدرش دارد. ضمناً انگلیسیها او را خوب مالاندهاند. حقیقتاً با این قسم دیپلماتها چگونه کار ایران صورت بگیرد.
سه شنبه، پانزدهم جمادی الاخره بعد از اتمام مذاکرات بیرون رفته گردش کردم. ضمناً چند جلد کتاب خریدم. شب بعد از شام نشستیم و تصمیم کردیم که مستشار از انگلیسیها بگیریم، اما بین فرانسه و امریکا هرکدام را که آنها ترجیح دهند اختیار کنیم. در باب پول اگر مقیّد باشند که از آنها قرض کنیم در صورتی که فقط گمرکات را وثیقه بخواهند حرفی نداریم. در باب راهآهن هم مضایقه نیست که یک خط آهن را که به جنوب برود به آنها بدهیم. اما این مساعدتها مشروط است به اینکه دست از سرما بردارند و در کنفرانس با مقاصد ما موافقت تمام بکنند. و به این کیفیت علاءالسلطنه هم متقاعد شد که به لندن برود و با لرد کُرزن گفتگو کند و او را حاضر کند که با ما ملاقات کرده سازش نماید. اما من چشمم نه از علاءالسلطنه آب میخورد نه از انگلیسیها. ضمناً حدس میزنم که انگلیسیها اگر بنا شود بین مستشار فرانسه و امریکا مخیّر باشند برای ما امریکا را ترجیح دهند. پرده سوم: خدایا زین معمّا پرده بردار پنجشنبه، سلخ [آخر ماه رجب] رجب امروز حال من بد است و صبح را به کسالت گذراندم. غذا میل نداشتم و خیلی کم خوردم. انتظامالملک و علیقلیخان و بعد از شام همه رفقا به عیادت من آمدند و احساس کردم که رو به بهبودی هستم. با انتظامالملک صحبت از کار خودمان میکردیم و ایکه چطور عاجز ماندهایم. طهران هیچ خبری نمیدهد، نه بد نه خوب. انگلیس هم که زرنگ و فعال و شاید که الان در طهران مشغول انجام مقاصد خود میباشند. ما هیچ وسیله برای اینکه مردم طهران را مطلع کنیم نداریم. تلگراف که ممکن نیست، چاپار که نیست، پاپار مخصوص هم برفرض که بشود دوماه دیگر به طهران میرسد. خلاصه از قرار تقریر انتظامالملک عقیده مسیو مور این است که ما با انگلیسیها نزدیک شویم موافقت دست میدهد. کار از دو حالت خارج نیست: یا انگلیسها از طهران خاطر جمعاند که مقصودشان برآورده است، ما هرچه بکنیم به ما اعتنا نخواهند کرد؛ اگر این خاطرجمعی را نداشته باشند البته حاضر خواهند شد که به ما اقبال کنند. بدبختانه میترسم شِقّ اول باشد و آثار هم چنین مینماید. دیپلمات هم که نداریم. صمدخان خائن است. مشاور جامد [بیحرکت و بیتفاوت] است. علاءالسلطنه عاجز و بیچاره است. طهران هم که نوکر انگلیس است. دوشنبه، چهارم شعبان بعد از سالارالسلطنه اینجا آمد و گفت آمدهام تو را بردارم ببرم گردش کنیم و چای بخوریم. چون چیزی دستگیرم شده بود و میدانستم که حرف دارد قبول کردم. رفتیم در یک قهوهخانه چای خوردیم. گفت از قراری که میشنوم شما خبطها کرده و انگلیسها را رنجانیدهاید و کار خراب شده. شرح مفصلی در این باب و تاریخچه وقایع خودمان نقل کردم که ما خبطی نکردهایم و کار هم خراب نشده و نیز گفت بین هیئت شما و ممتازالسلطنه چرا صفا نیست؟ گفتم علت واقعی ندارد، الا اینکه ممتاز متوقع است ما بدون اجازه او آب نخوریم. بعد از شام قدری با هم در باب سکوت طهران صحبت کردم که یک ماه است از وثوقالدوله هیچ تلگراف نمیرسد. قریب بیست روز هم هست که از اعتلاءالملک هم خبری نیست و عقلمان به هیچجا نرسید جز اینکه در طهران بحران باشد یا اینکه تلگرافات توقیف میشود. این شِقّ ضعیف است. یا تعمّد میکنند که ما را بیتکلیف بگذارند. این هم بچهگانه است. در هرحال قرار شد تلگرافی برای استخبار به طهران بشود. مستر مور نصیحت میکرد که با انگلیسها سازش کنید و هرطور هست یک بهانه پیدا کرده به لندن بروید. مشاور گفته بود با رفتاری که انگلیسیها با من کردهاند به لندن نخواهم رفت، مگر اینکه آنها دعوت کنند.
سه شنبه، پنجم شعبان صبح مشغول کار بودم. از طهران از اعتلاءالملک تلگراف آمده راجع به اینکه فرانسه و انگلیس از آمدن نواب [نمایندگان ایران] به پاریس شاکی هستند. از سلامت خانواده هم اطلاع داده بود. از این بابت خوشوقت شدم. اما از اینکه نه رئیسالوزرا از خود خبری میدهد و نه اعتلاءالملک راجع به کارها چیزی میگوید حیرت بیشتر شد. «خدایا زین معمّا پرده بردار.» پرده چهارم: وقتی پول خودمان را پس دادند و ما عیاشی کردیم! شنبه، پانزدهم رمضان از صبح تا شام مشغول کار بودیم و بیرون نرفتیم. کاغذی برای رئیس کنفرانس ترتیب دادیم و قرار است که ممتازالسلطنه قبلاً با رجال فرانسوی در باب دادن این کاغذ مذاکره کند. چون فردا ما را به مجلس چای خوردن امریکایی دعوت کرده و قرار است که میرزاحسینخان در آنجا حرف بزند نشستیم و مطالبی را که باید بگوید ترتیب داده و به او دیکته کردم. یکشنبه، شانزدهم رمضان انتظامالملک از انوشیروانخان کاغذی داشت که برای او شرح داده بود که وزارت خارجه خربازار غریبی شده و معتصمالسلطنه رفیق ملکالشعرا میداندار معرکه است و ساعدالملک هم پهلوانی میکند و هنگامه غریبی است. باری صبح برحسب اظهار خود مسیو لاویس نزد او رفتم و در باب معلمین صحبت کردیم. ضمناً صحبتهای مختلف راجع به اوضاع کردیم. او هم میگفت کنفرانس خوب کار نمیکند و کسی راضی نیست و اصول انسانیت و عدالت را آنطور که باید منظور نداشتند و مابین اقوام و ملل تفاوت میگذارند. مسیو کلمانسو هم مردم داخله و خارجه را رنجانده است. آلمانها معلوم نیست چه خواهند کرد و ممکن است بگویند اگر بناست آلمان خوار و خفیف شود امضا نمیکنیم، دنیا خراب میشود بشود. ولی معذلک دنیا رو به بهبودی است و مجمع ملل هم اگرچه آنچه باید نیست ولی باز مقدمه خوبی است. روی هم رفته نظریات و عقایدش خیلی با من موافق بود. نهار با رفقا مهمان اسدخان بودیم که نمایندگان جمهوری آذربایجان را دعوت کرده بود. علیمردان بیگ و پنج نفر دیگر که از حزب مختلف هستند، سوسیالیست و مساوات و اتحاد اسلام. حزب اخیر ظاهراً از اول متمایل به ایران بوده است. سوسیالیست هم بیتمایل نیست. مساوات طرفدار عثمانی است ولی کلّیتاً حالا گویا حرفی نداشته باشند که ملحق به ایران باشند و در با اینکه اهالی آذربایجان ایران و قفقاز که ترکیزبان هستند آیا ترکینژاد هم هستند حرف بود و خودشان در این باب اظهار جهل و تردید میکردند. از یک طرف زبان ترک است از طرف دیگر خاک خاک ایران و بسیاری از خصایصشان ایرانی است. قدری در باب ایرانیت تحقیق و تقویت کردیم.
دوشنبه، هفدهم رمضان صبح مشغول کارهای متعارفی بودیم. سرنهار صحبت از شعاعالسلطنه شد و اینکه در چه حال است. گفتم سابقاً خیلی روسپرست و ضدانگلیس بود. اما چون تمام غرضش منافع شخصی و حفظ املاک ست حالا باید انگلیس پرست شده باشد. چهارشنبه، نوزدهم رمضان بعد از نهار مشغول استخراج تلگرافی که از وثوقالدوله رسیده شدیم. در باب کارها نوشته بود هنوز از مذاکرات انگلیسها نتیجه نگرفتهایم. اساس مذاکرات ما این است که مستخدم انگلیسی قبول میکنیم، به شرط اینکه استقلال و تمامیت ایران حفظ شود و مقاصد ایران در کنفرانس حاصل گردد و پول و اسلحه بدهید. انگلیسیها از هیئت پاریس شکایت داشتند و میگفتند ما پول میدهیم [در آن زمان انگلیسیها به خاطر حضورشان در مناطق جنوب ایران و مصادره کامل نفت مناطق جنوبی کشور به طور سالیانه پولی بسیار کمتر از قیمت نفت به ایران میدادند که امورات دولت از این پول میگذشت] به پاریس میفرستید که برضد ما کار کنند. بالاخره به زحمت زیاد حواله کردی لیونه را قبولاندیم. نتیجه اینکه دویست هزار فرانک عاید ما خواهد شد. از این بابت خوشوقت شدیم و شب در پرکاتلان عیاشی کردیم، یعنی در شرب مضایقه نکردیم و خوش گذشت. قبل از رفتن منزل مادام مورو جواب تلگراف طهران را دادیم، مبنی براینکه انگلیسها حق شکایت از ما ندارند و منتظر دستورالعمل طهران بوده و هستیم. منبع : http://www.mehrnews.com
[ سه شنبه 94/12/18 ] [ 9:31 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
بندگی کن تا که سلطانت کنند … تن رها کن تا همه جانت کنند
خوی حیوانی سزاوار تو نیست … ترک این خو کن که انسانت کنند
چون نداری درد، درمان هم مخواه … درد پیدا کن که درمانت کنند
بنده ی شیطانی و داری امید … که ستایش همچو یزدانت کنند؟!
سوی حق نارفته چون داری طمع؟ … همسر موسی بن عمرانت کنن
شکر و تسلیم سلیمانیت کو؟ … ای که می خواهی سلیمانت کنند
از چَهِ شهوت، قدم بیرون گذار … تا عزیز مصر و کنعانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش … تا خلیل الله دورانت کنند
سر بنه در کف برو در کوی دوست … تا چو اسماعیل قربانت کنند
در ضلالت مانده ای چون سامری … آرزو داری که لقمانت کنند
چشم لاهوتی اگر داری بیا … تا به بزم قرب مهمانت کنند
چون علی در عالم مردانگی … فرد شو تا شاه مردانت کنند
همچو سلمان در مسلمانی بکوش … ای مسلمان تا که سلمانت کنند
تا توانی در گلستان جهان … خار شو تا گل به دامانت کنند
همچو خاک افتادگی کن پیش از آن … که به زیر خاک پنهانت کنند
خوانده ای گر تو یحب الصابرین … صبر کن تا از محبانت کنند
با یتیمان مهربانی پیشه کن … تا پس از تو با یتیمانت کنند
همچو ذاکر ذکر حق کن روز و شب … تا مگر از اهل ایمانت کنند [ سه شنبه 94/12/18 ] [ 9:4 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
[ یکشنبه 94/12/2 ] [ 8:44 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |