سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://saba515.ParsiBlog.com
 

«جوان» گزارش می‌دهید :

فعالیت آزادانه کسانی که در عمل عدم پایبندی خود را به همه ضوابط قانونی کشور نشان داده‌اند، علاوه بر آنکه احتمال تکرار اقدامات غیرقانونی آنان را فراهم می‌کند، زمینه را برای بروز بی‌قانونی‌هایی از سوی دیگرانی –که لزوماً با این تسهیلگران همسو نیستند- را نیز به دنبال خواهد داشت.

• به گزارش پایـگاه جوان انقلابی ؛  انتشار اظهارات منسوب به یکی از سران فتنه – که در حصر قانونی به سر می‌برد- در فضای مجازی و رسانه‌های ضدانقلاب در روزهای اخیر نکات قابل تأملی را با خود به همراه داشته است که در خور بررسی است.

ـ

اولین نکته قابل تأمل زمان انتشار این اظهارات است. در آستانه سالگرد 9 دی به‌عنوان روزی که موج حماسه ملت خاموشی آتش فتنه را سبب شد، می‌توان انتشار این اظهارات را واکنشی انفعالی از سوی فتنه‌گران در قبال بصیرت امت و تلاشی نافرجام و برای جلوگیری از میرایی نهایی فتنه‌گران دانست.

ـ

دومین نکته، گاف مضحکی است که ضمناً درون انتشار این اظهارات وجود دارد و به نحوی می‌توان از آن به پارادوکس اینان یاد کرد. اگر اینان حقیقتاً آن‌طور که ادعا می‌کنند، محصور هستند چگونه اظهاراتشان رسانه‌ای می‌شود و حقیقتاً این اظهارات متعلق به شخص آنها است؟ پس از چه محدودیتی شکایت دارند؟ در یک فرایند عقلانی ناچاریم که یکی از دو نتیجه‌گیری منطقی را بپذیریم، یا این اظهارات، آن‌گونه که رسانه‌های جریان فتنه گفته‌اند، متعلق به اینان نیست –که این دلیل واضحی خواهد بود بر دروغ‌گویی رسانه‌های فتنه- یا آنکه این اظهارات دقیقاً متعلق و منسوب به فتنه‌گران هستند که در صورت پذیرش این فرض، عملاً ادعای محدودیت برای سران فتنه زیر سؤال می‌رود.

آیا مخاطبان از این رسانه‌ها نمی‌پرسند که این چه حصری است که فرد در آن می‌تواند نظام سیاسی را همچنان به چالش بکشد و اظهارات او به بیرون درز پیدا و رسانه‌ای شود؟
نکته قابل تأمل سوم متوجه نهادهای ذی‌ربط و مسئول است. همان‌گونه که می‌دانیم بر اساس اظهارات مقامات ذی‌صلاح هیچ تغییری در وضعیت سران فتنه به وجود نیامده و پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هم که عملاً بار دیگر سلامت نظام انتخاباتی کشور با فاصله 0. 7 درصدی نامزد پیروز، به اثبات رسید، مماشات و تساهل با آنان که به نظام اتهام تقلب را زدند، وجهی ندارد.

ـ

javanenghelabi - khatami - karubi - mousavi-eslahat 2

ـ

به نظر می‌رسد رسانه‌های وابسته به فتنه‌گران با زیرکی و هوشمندی تلاش می‌کنند با انتشار این اظهارات، واکنش عمومی و دستگاه‌های ذی‌ربط را در قبال آن بسنجند. در اینجا باید از نهادهای ذی‌ربط پرسید چرا در مقابل تاکتیک محک‌زنی اصحاب فتنه سکوت اختیار کرده‌اند. آیا جز این است که ممکن است برخی خوش‌خیالانه تصور کنند دستگاه‌های قانونی کشور به دنبال تساهل یا حتی رفع حصر اینان و این اظهارات نیز نشانه از شروع این روند است؟

همان‌گونه که می‌دانیم مطالبه عمومی و به‌حق امت حزب‌الله از مراجع ذی‌ربط، محکومیت سران فتنه به اشد مجازات بوده و هست و به‌هیچ‌عنوان پذیرفتنی نیست که وضع موجود برخی نخبگان سیاسی را به این طمع اندازد که از این آب گل‌آلود ماهی خود را گرفته و به دنبال تقویت سرمایه اجتماعی خود از طریق مماشات یا حتی احساس تساهل با فتنه‌گران باشند.

بازگشت و عادی‌سازی فعالیت و موضع‌گیری فتنه‌گران، آن‌گونه که به نظر می‌رسد مطمح‌‌نظر عده‌ای است، علاوه بر آنکه در تضاد کامل با منافع ملی و امنیت ملی کشور است به زیان خود تسهیل‌گران نیز هست. فعالیت آزادانه کسانی که در عمل عدم پایبندی خود را به همه ضوابط قانونی کشور نشان داده‌اند، علاوه بر آنکه احتمال تکرار اقدامات غیرقانونی آنان را فراهم می‌کند، زمینه را برای بروز بی‌قانونی‌هایی از سوی دیگرانی –که لزوماً با این تسهیلگران همسو نیستند- را نیز به دنبال خواهد داشت. آیا برای مواجهه با موج قانون‌گریزی و قانون‌ستیزی ناشی از روند فوق اندیشیده‌اند؟

ـ

به نظر می‌رسد برخی از آنانی که به دنبال باز کردن درها به روی سران فتنه هستند، دچار یک نوع رودربایستی با بخش اندکی از سرمایه اجتماعی ظاهری خود هستند که از قضا این بخش کوچک سرمایه اجتماعی مانند خود فتنه‌گران روحیه پرخاشگر و صدای بلندی دارد. بلندی صدا و پرخاشگری این بدنه موجب می‌شود صدای اکثریتی که مطالبات دیگری از جمله بهبود معیشت دارند، شنیده نشود. آن‌گونه که در سال 88 طبقه‌ای مرفه با فریاد بلند و هیاهو و هوچی‌گری تلاش کرد صدای اکثریت خاموش شنیده نشود.

آیا تساهل‌کنندگان و تسهیلگرانی که از روی رودربایستی با این طبقه کوچک به دنبال تأمین نظر آنان هستند، به قسمت بعدی ماجرا فکر کرده‌اند؟ آیا از خود نپرسیده‌اند که باز شدن درهای فعالیت روی فتنه‌گران، همین سرمایه اجتماعی‌ای را که برای جلب‌نظر آن این قدر به تکاپو افتاده‌اند، خواهد ربود و این طبقه خاص دیگر فیلشان به یاد هندوستان خواهد افتاد؟ آیا از این نمی‌هراسند که این جماعت از اینان نیز عبور خواهند کرد؟

ـ

با این تفاسیر، واقعیت صحنه از دو حال خارج نیست! یا حقیقتاً تلاش‌هایی پنهانی برای مهیا شدن فضا برای فتنه‌گران در حال پیگیری است که اولاً ملت بصیر ایران نخواهد گذاشت به موفقیت بینجامد و در فرض موفقیت هم بازنده اصلی آن همان جریانی است که نابخردانه این مسیر را فراهم آورده است.

ـ

حالت دیگر آن است که اتفاقاً جریان بازیگر میدان هوشمندانه در این صحنه فعال‌شده و با تاکتیک «کج‌دار و مریز» اولاً مانع از شکست سرمایه اجتماعی خود شده و از طرف دیگر نمی‌گذارد با حضور فتنه‌گران رقیبی برای خود در عرصه سیاسی پیدا شود. در این حالت می‌توان گفت فتنه‌گران و حامیانشان همان‌گونه که یکبار فریب نظام سلطه را خورده و پیاده نظام مطامع استکبار و صهیونیسم شدند، این بار نیز بازیچه جریان هوشمند سیاسی‌ای شده‌اند که به‌خوبی می‌داند از مهره‌ها چگونه استفاده کند.

ـ

ـ

ـ


[ سه شنبه 93/11/7 ] [ 8:44 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

آیا نماینده جنجالی مجلس استحاله شده است؟

علی مطهری که این روزها در حمایت از خانواده آقای هاشمی یقه پاره می کند، شاید در تغییر مواضع و رفتار سینوسی، رقیبی در کشور نداشته باشد. او در دهه اخیر دچار چنان تحول فکری شده که اکنون باورکردن اظهارات سابق او برای بسیاری‌ها سخت است.

• در این مطلب تنها به چند نمونه از تناقضات آشکار مواضع مطهری اشاره می شود؛ تناقضاتی که موید عدم ثبات او بر دیدگاه های خود است. شاید در آینده نه چندان دور مبانی فکری این چهره سیاسی بازهم دچار تغییر شود و اظهاراتی در تقابل با کرده امروز خود به زبان بیاورد.

ـ

مطهری که در سال 1379 در یک مصاحبه جنجالی با روزنامه کیهان،‌ انتقادات تندی را به خانواده آقای هاشمی وارد کرده بود، امروز همچنان مدعی است: موضع من هیچ تفاوتی با سال 79 نکرده است.

ـ

علی مطهری / 1379 علی مطهری / 1388
بعد از جنگ و در دوران سازندگی واقعا اشکالات غیرقابل توجیهی به‌وجود آمد که البته همه آنها را نمی‌توان متوجه آقای هاشمی دانستـ

به عقیده من در دوره سازندگی آزادی بیان به اندازه کافی وجود نداشت و در نتیجه بسیاری از تخلفات مکتوم می‌ماند مثل قتل‌های سیاسی که بعدها معلوم شد کسی از آن خبر نداشت

ـ

ورود و دخالت اقوام رییس‌جمهور(هاشمی) در تمام شئون سیاسی و اقتصادی واقعا درست نبود

ـ

اینکه اینها بیایند در اکثر مراکز حساس اقتصادی مسلط شوند، این چه دلیل موجهی دارد؟ مثلا در وزارت نفت آنجایی که باید معاملات مهم انجام شود حتما باید از نزدیکان ایشان باشد؟

ـ

ـ

تا یک حدی این استدلال (استفاده از نزدیکان در برخی پست ها بدلیل اطمینان و اعتماد آقای هاشمی) قابل قبول است. مثلا اینکه پسرشان رییس دفترشان باشد ولی حالا حتما باید “کیش” هم “دست اینها” باشد؟ وزارت نفت هم “زیر نفوذ اینها” باشد؟ فلان کارخانه خودروسازی هم “مال اینها” باشد و انحصار صادرات فلان محصول “در اختیارشان” باشد؟ اینها هم توجیه امنیتی دارد؟
اینها را که دیگر نمی‌شود براساس مصالح ملی توجیه کرد…

علی مطهری با انتقاد مجدد از سخنان رئیس‌جمهور در مناظره تلویزیونی با میرحسین موسوی که پرسش هایی را درباره ثروت میلیاردی برخی فرزندان آقای هاشمی عنوان کرده بود، مطرح کردن این سخنان در مناظره تلویزیونی را وسیله‌ای برای افزایش آرا خواندـ

تا زمانی که چیزی در دادگاه صالح اثبات نشده است، نباید آن را به صورت یک امر مسلم از یک رسانه خصوصا رسانه‌ی ملی اعلام کرد

ـ

نحوه بیان من فرق می‌کرد!
من گفتم باید اتهاماتی که درباره‌ی فرزندان آقای هاشمی مطرح است روشن شود، اما این اتهامات را به عنوان جرم مسلم بیان نکردم

ـ

من گفته بودم به طور کلی فرزندان رئیس جمهور نباید در کارهای بزرگ اقتصادی دخالت کنند چون هر مقدار هم که پاک باشند شایعه برایشان درست می شود

خب، وقتی یک خانواده‌ای اینقدر دست‌شان در امور اقتصادی و قدرت سیاسی باز باشد، کم‌کم جسارت پیدا می‌کنند و متعرض امور مقدس هم می‌شوند. مثلا دختر ایشان به چه مجوزی باید آزاد باشد که احکام اسلام را به راحتی زیر سوال ببرد؟ـ

خب این خانم در آن روزنامه‌ای که داشت خیلی راحت نوشت چرا باید دیه مرد دو برابر زن باشد یا چرا حکم اثر چنین و چنان است؟

ـ

اصلا باب حمله به مقدسات از آن موقع باز شد و اینها فسادهایی بود که از آن وقت جان گرفت و در جامعه گسترش پیدا کرد

این سخنان من امور ثابت شده بود چراکه خانم فائزه هاشمی در روزنامه زن به برخی از احکام اسلامی حمله کرده و آنها را زیر سئوال برده بودـ

این موضوع امر مسلمی بود که حتی خود آقای هاشمی هم از آن ناراحت بودند و با توقیف آن روزنامه موافق بودند . به هر حال صرف اتهام زنی نبود

متن سخنرانی (آقای منتظری) خیلی سخیف بود
بالاخره ایشان به تصریح حضرت امام (ره) صلاحیت کار سیاسی ندارند و حرف‌هایشان هم در این امور اصلا اعتبار ندارد، منظور من این بود که ما نباید جوری با ایشان برخورد کنیم که باعث سوءاستفاده دشمنان و اطرافیان ایشان که انسان‌های ناسالم و ناصالحی هستند، بشودـ

ما باید بزرگوارانه از کنار برخی کارهای آقای منتظری بگذریم. بالاخره عمر ایشان که عمر نوح نیست، تمام می‌شود! بهتر است سکوت کنیم در برابر کارهای ایشان تا غائله برای کشور درست نشود

می‌شود عاقلانه‌تر از کنار رفتار ایشان عبور کرد تا مشکلی درست نشود

در ملاقاتم به آقای منتظری گفتم که اگر شهید مطهری زنده بود اتفاقاتی چون عزل شما روی نمی‌داد.ـ

اگر شهید مطهری زنده بود آقای منتظری قائم مقامی رهبری را نمی‌پذیرفت چرا که او شهید مطهری را همانند برادر بزرگتر و اصلح می دانست

ـ

اما با فرض اینکه آقای منتظری قائم مقام هم می‌شد، نفوذ شهید مطهری در امام(ره) و آقای منتظری نمی‌گذاشت که اوضاع به این سمت کشیده شود و خیلی از حوادث دیگر پیش آید!!


[ سه شنبه 93/11/7 ] [ 8:42 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

                 فوتبال ، دیپلماسی و جامعه ایرانی

بی تفاوت نبودن، واکنش نشان دادن، بالا و پایین پریدن های کی روش کنار زمین را زمانی می توانیم ارج بنهیم که یادمان بیاید برخی از مربیان وطنی، زمانی که در بازی های حیثیتی نظیر بازی با عربستان وقتی دقیقه 90 گلی دریافت می کردیم و آه از نهادمان برمی خاست، صرفا به تکان دادن سر بسنده می کردند و ما نمی دانستیم تلخی باخت جانکاه تر است یا بی تفاوتی مربی! براساس این درس چگونه می توان توجیه نمود که پس از جسارت و تعرض فرانسه به ساحت منور و مقدس پیامبر معظم صلوات الله علیه و آله، مسئول دیپلماسی کشور پس از مذاکرات به فرانسه عزیمت کرده و با شخص فابیوس وزیر خارجه این کشور دیدار مستقیم داشته باشد؟!

نخست باید به صراحت ابراز دارم که در این مجال درصدد نگاه فنی به تیم ملی فوتبال ایران و سرمربی آن برنخواهم آمد، چه آنکه نه هدف این سطور ترسیم تحلیلی ورزشی است و نه من یک ورزشی نویس؛ و مهمتر آنکه اساسا تخصصی نیز در این مقوله ندارم اما توجه و تاکید بر برخی از رفتارهای عمومی سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان می تواند برای دستگاه دیپلماسی ایران الهام بخش و برانگیزاننده باشد.

ـ

بیان دو نکته نیز ضروری می نماید، ابتدا آنکه براساس یک گذاره منطقی و عاقلانه می بایست حرف و رفتار حق را پذیرفت گرچه از جانب رقیب یا دشمن صادر شود و این حدیث شریف که از جانب هر صاحب خردی تحسین برانگیز است، مؤید همین نکته می باشد “انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال/ نگاه کن ببین چه چیزی گفته شده، نگاه نکن که چه کسی گفته است.”

ـ

و نکته دیگر اینکه این قلم به یقین نیت تقدیس مربی فوتبال کشورمان را ندارد و اعتقاد بر این است که وی همانند هر فرد دیگری از جنبه عمومی دارای محسنات و اشتباهاتی است و این نکات ارزنده که در پی خواهد آمد، صد البته در دیگر رجل و مشاهیری که هموطنمان نیز هستند، موجود است. با این وجود، احساس و عواطف حاکم بر جامعه امروز ما و نگاه هایی که به غلط یا درست معطوف تیم ملی فوتبال و شخص کی روش شده، مرا بر آن داشت تا به درس هایی که می توان در دیپلماسی از کی روش آموخت اشاره نماییم:

ـ

javanenghelabi - keyroshـ

ـ

درس اول: با اعتقاد عمیق و باور راسخ وارد چالش شدن و نهراسیدن از دشمن

کی روش در مصاحبه با شبکه سی بی اس استرالیا می گوید: “با روح و قلبمان آمده ایم همانطور که در جام جهانی این کار را انجام دادیم… اعتقاد دوطرفه ای میان من و بازیکنانم وجود دارد. در کنار هم می خواهیم از همه مشکلات و محدودیت هایی که داشتیم، به عنوان یک انگیزه استفاده کنیم تا با قدرت و تعهد بیشتر باور داشته باشیم که می توانیم در کنار هم و با یکدلی در زمین بازی به اهدافمان برسیم”.

ـ

این در حالی است که گاه از دستگاه دیپلماسی زمزمه هایی شنیده می شود مبنی بر اینکه “نباید پا بر دم شیر گذارد” و یا “حریم کدخدا را باید رعایت نمود”. براساس این درس می توان آموخت که می شود با تمام قلب و روحمان مقابل کدخدای فوتبال که آرژانتین باشد و یا کدخدای سیاست (به زعم برخی!) که آمریکا باشد، بایستیم و براساس استدلال و منطق حقوقمان را مطالبه نماییم.

ـ

ـ

ـ

درس دوم: بهانه نکردن محدودیت ها، تحریمها و کمبودهای مالی و تبدیل چالش ها به فرصت ها

کی روش در گفتگو با سایت باشگاه راگبی عقاب های دریا چنین می گوید: “ما یکسری مشکلات در راه آماده سازی داشتیم اما اصلا دنبال بهانه نیستیم و می خواهیم بهترین عملکرد ممکن را داشته باشیم… درست است که تیم من تنها دو بازی تدارکاتی انجام داده و همگروه های ما بالای ده بازی انجام داده اند اما روحیه و انگیزه ای که شاگردان من دارند، مثل این می ماند که 15 بازی تدارکاتی برگزار کرده ایم”. همچنین در مصاحبه با سی بی اس اینگونه بیان می کند: “محدودیت ها و مسائلی که در روند آماده سازی ما وجود داشت، از جمله لغو اردوهای تمرینی، بازی ها و کمبود فرصت و محدودیت های مالی برای پرداخت هزینه سفر و اردوهای تمرینی را با آمدن به اینجا فراموش می کنیم”.

ـ

با عنایت به این نکته می بینیم که برخی از دیپلمات های محترم کشور علت انجام مذاکرات را به جای آنکه در وهله نخست استفاده از ظرفیت دیپلماسی در احقاق حق و استیفای حقوق قلمداد نمایند، چرایی انجام گفتگوها را وضع تحریم ها و رهایی از آثار زیانبار آن بیان می کنند. بدیهی است که طرف مقابل وقتی به اشتباه دریابد فشار تحریم ها ما را بر آن داشته که آنها را به رسمیت شناخته و پای میز مذاکره بنشینیم، بر درستی اعمال تحریم های ناعادلانه و فشار بر کشور ما تاکید نموده و از به نتیجه رسیدن سیاست های تحریمی سخن خواهند راند. بر همین اساس است که اوباما به صراحت بیان کرد “این سیاست های صحیح تحریمی ما بود که ایران را وادار به پذیرفتن مذاکره نمود”. لذا اینگونه می شود که این به یک مشی همیشگی تبدیل می گردد تا برای مجاب ساختن ایران باید این کشور را تحت فشار و تحریم قرار داد، کما اینکه اینگونه دیدیم و شنیدیم.

ـ

ـ

ـ

درس سوم: اعتقاد به مبارزه تا آخرین لحظه حتی در صورت پیش بودن از رقیب

فریادهای کی روش درست وقتی شروع می شود که تیمش پیش افتاده، فریادهایی از جنس “گول نخورید، تابلو را نگاه نکنید”. حتی در بازی نظیر بحرین که 6 بر 0 جلو هستیم.

ـ

کی روش همانند یک فرمانده نظامی است که در زمانه عقب نشینی دشمن و شیوع این تفکر بین نیروها که اکنون دیگر هنگامه جمع آوری غنایم هست، با رگ متورم گردن و چهره ای آتش گرفته و برافروخته وظایف تک تک سربازانش را به آنها یادآوری می کند و می گوید به مسئولیت هایتان توجه کنید نه به نتیجه.

ـ

اما در دیپلماسی جاری می بینیم که در حین مذاکره با طرف آمریکایی، طرفین ناگهان سالن جلسات را ترک کرده و به قدم زدن و پیاده روی در خیابان های ژنو می پردازند. اقدامی که در عرف دیپلماسی زمانی انجام می گیرد که طرفین اشتراک نظر، دیدگاه واحد و تفاهمشان را بر سر موضوع مورد بحث با همراهی و مشایعت یکدیگر به نمایش می گذارند. در حالی که در عمل طرفین بر این واقعیت اذعان دارند که هنوز به توافق جامع دست نیافته اند و تا رسیدن به این هدف راه بسیاری باقی مانده. اگر اینگونه است، آیا همراهی با فردی که در تقابل با منافع ما پافشاری می نماید به معنای دست شستن از مبارزه پیش از شنیدن سوت پایان نیست؟!

ـ

ـ

ـ

درس چهارم: تعصب، غیرت و غرور نسبت به جامعه ای که نمایندگی‌اش را بر عهده داریم هنوز فراموش نکرده ایم پیش از بازی با کره جنوبی، مربی این کشور چگونه به جنگ روانی پرداخته و با کری خواندن هایش سعی در تضعیف روحیه اعضای تیم ما را داشت اما با خاتمه بازی با مشت های گره کرده کی روش مقابل صورتش مواجه شد؛ حرکتی که لبخند غرور بر لب های ما نشاند و خویشتن دارانه بخششی بزرگوارانه در احساس جمعی یک ملت تجربه کردیم.
ـ بی تفاوت نبودن، واکنش نشان دادن، بالا و پایین پریدن های کی روش کنار زمین را زمانی می توانیم ارج بنهیم که یادمان بیاید برخی از مربیان وطنی، زمانی که در بازی های حیثیتی نظیر بازی با عربستان وقتی دقیقه 90 گلی دریافت می کردیم و آه از نهادمان برمی خاست، صرفا به تکان دادن سر بسنده می کردند و ما نمی دانستیم تلخی باخت جانکاه تر است یا بی تفاوتی مربی!
ـ
براساس این درس چگونه می توان توجیه نمود که پس از جسارت و تعرض فرانسه به ساحت منور و مقدس پیامبر معظم صلوات الله علیه و آله، مسئول دیپلماسی کشور پس از مذاکرات به فرانسه عزیمت کرده و با شخص فابیوس وزیر خارجه این کشور دیدار مستقیم داشته باشد؟!
ـ
ـ
ـ درس پنجم: استفاده از تمام ظرفیت ها و یادآوری مسئولیت های تمام مدیران به آنها کی روش از یکسو با دعوت از مردم برای آمدن به استادیوم و تشویق تیم ملی نقش آنها را یادآور می شود و از سویی دیگر با تذکر به مسئولان وزارت ورزش که می بایست از تیم کشورشان حمایت مالی بیشتری داشته باشند و هشدار به مدیران فدراسیون مبنی بر مهم شمردن بازی های تدارکاتی و فراهم نمودن امکانات مکانیزه و مدرن و…، به همگان می فهماند که تمام ما در یک قایق نشسته ایم و هر یک سهمی در پاروزدن و حرکت آن داریم.
ـ
اگر بپذیریم که در پیشبرد دیپلماسی عمومی هر یک از ارکان کشور تاثیر به سزایی می تواند ایفا کند، در این صورت از نقش مردم که مهمترین و مبنایی ترین نهاد حمایتی دیپلماسی حاکمیت می توانند باشند، نمی شود غافل بود. در حالی که عملا می بینیم مردم نه تنها از جزییات، که از کلیات توافقات حاصله نیز بی خبرند، دیگر چه برسد به این مهم که برای آنها نقش و مسئولیتی تعریف شود.
ـ
ـ
ـ درس ششم: روحیه پرسشگری و توضیح خواستن از طرف مقابل حتی اگر توضیحاتش واقعیت را تغییر ندهد در بازی با عراق در مرحله پیش از نیمه نهایی جام ملت های آسیا، زمانی که ناعادلانه یک بازیکن تیم ما با سوت داور از ادامه بازی بازماند و 10 نفره مبارزه کردن واقعیتی بود که به تیم تحمیل گردید، این کی روش بود که در خاتمه نیمه اول، دست به کمر و با چهره ای برافروخته، پرسشگرایانه و حق جویانه چشم در چشم داور دوخت و به انتظار آمدنش ایستاد به گونه ای که داور مسابقه با وجود آنکه می دانست تمام سازمان ها و نهادهای بین المللی فوتبال حامی او خواهند بود، وحشت کرده و برای لحظاتی ترجیح داد بایستد تا کی روش به رختکن برود و اینگونه با او روبرو نشود؛ و جالبتر اینکه کی روش نه با اختیار خود که با اجبار و اصرار اعضای تیم به رختکن می رود.
ـ
نقض این درس دیپلماسی را می توان در واکنش به رفتار بی شرمانه سفارت فرانسه در تهران یافت. هنگامی که بانوان ایرانی برای دریافت روادید از این سفارتخانه می بایست بالاجبار برای انداختن عکس، کشف حجاب کرده و روسری را از سر دربیاورند. آیا این عمل قبیحانه دولت فرانسه با پرسشی از دستگاه دیپلماسی کشورمان مواجه شد؟!

ـ

و یا با تمام کارشکنی های دولت آل سعود نسبت به منافع میهنی ما و تغذیه نظامی و تئوریک تروریست ها در اقصی نقاط دنیا، آیا این صحیح است که پس از درگذشت ملک عبدالله، اعلام شود عالی ترین مقام وزارت خارجه در مراسم مربوط به وی شرکت خواهد کرد؟! حتی اگر ضرورت های دیپلماتیک چنین حضوری را درخصوص نماینده ای از ایران ایجاب می نمود، آیا بهتر نبود به جهت آنکه شأن وزیر خارجه ما اجل بر این مسائل است، در سطح سفیر یا فرستاده ویژه وزیر در این مراسم شرکت می کردیم؟!
ـ
ـ
ـ درس هفتم: عدم توجه به تعریف و تمجیدهای بی مبنای رقیب و ایستادگی بر مواضع اصولی پس از آخرین بازی ایران در جام ملت های آسیا که با حذف تیم کشورمان همراه بود، “ای اف سی” جایزه ای را به کی روش تقدیم نمود که به سرمربیان تیم هایی اهدا می شود که بتوانند 60 دقیقه خوب فوتبال بازی کنند اما مربی تیم ملی کشورمان این جایزه را رد کرده و عزتمندانه گفت “این جایزه را به داوران بدهید”.
ـ

اگر این اصل دیپلماسی را مورد توجه قرار می دادیم، در اینصورت از احسنت و آفرین و لبخند نشان دادن چند مقام غربی گرفته تا اجازه فروش محدود قطعات بوئینگ به ایران و یا انتخاب شدن تیم مذاکره کننده به عنوان فریبنده “کاندیدای شخصیت سال 2014 در زمینه کنترل سلاح” از جانب موسسه “arms control” نه تنها باعث ذوق زدگی مان نمی شد، بلکه بزرگوارانه عطای چنین حاتم بخشی‌هایی را به لقایش می بخشیدیم.

ـ

بله، اینها درسهایی است که می توان از یک مربی خارجی آموخت، مربی که به یقین اشتباهات بزرگی نیز دارد و شاید کوچکترین اشتباهش این باشد که وعده صعود به مرحله دوم جام جهانی و قهرمانی جام ملت های آسیا را داد و به هیچیک از آنها جامه عمل نپوشاند اما با این وجود، تعصب نشان داد و غیرت، و از همین روی قابل احترام است.

ـ

همانگونه که هر زمان دیپلمات های محترم کشور عزتمندانه، حکیمانه و با رعایت مصلحت بر منافع و غرور ملی ما پای فشردند، موجبات امتنان ملت را فراهم ساختند، باشد که در مسیر عزت آفرینی عزیز باشند.
[خیبر]

[ سه شنبه 93/11/7 ] [ 8:37 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

شما که می‌گویید چرا برای موسوی و کروبی دادگاه برگزار نمی‌کنند، مگر قوه قضاییه را قبول دارید که بخواهید دادگاهش را قبول داشته باشید؟! اگر دادگاه رأی به اعدام موسوی و کروبی بدهد، تضمین می‌دهید که رأی دادگاه را بپذیرید؟

• به گزارش پایـگاه جوان انقلابی ؛ سید محسن میرشمسی از فعالان فضای مجازی طی مطلبی با عنوان «سخنی با سبزها» در صفحه شخصی‌اش در فیس‌بوک نوشت:

ـ

ـ

شما که می‌گویید چرا برای موسوی و کروبی دادگاه برگزار نمی‌کنند، مگر قوه قضاییه را قبول دارید که بخواهید دادگاهش را قبول داشته باشید؟! اگر دادگاه رأی به اعدام موسوی و کروبی بدهد، تضمین می‌دهید که رأی دادگاه را بپذیرید؟!

ـ

علت برگزار نشدن دادگاه در همین نکته نهفته است چون هیچ تضمینی وجود ندارد. شما قبل از انتخابات 88 هم ادعا می‌کردید ولایت فقیه و شورای نگهبان را قبول دارید اما پس از انتخابات نظر هر دوی اینها را نپذیرفتید و دست به شورش زدید.

ـ

حالا هم خواستار برگزاری دادگاه هستید اما اگر دادگاه خلاف میل شما رأی صادر کند، شما هزار بهانه ردیف می‌کنید که رأی را نپذیرید. اینکه دادگاه صالحه نبوده، قاضی مستقل نبوده، رأی تحت تأثیر فلان نهاد و فلان شخص صادر شده، به موسوی اجازه دفاع ندادند و بهانه‌های دیگر و بعد احتمالاً می‌خواهید در اعتراض به رأی دادگاه، ایران را قیامت کنید! وگرنه ما بیش از شما خواهان برگزاری دادگاه و محاکمه هستیم.

ـ

ضمناً منتظر رئیس‌جمهور برای رفع حصر نمانید. جناب روحانی سال‌ها در شورای عالی امنیت ملی مسئولیت داشته و کاملاً از ساز و کار آن باخبر است. قبل از انتخابات 92 هم باخبر بوده است. پس می‌دانست که رفع حصر شدنی نیست. وعده رفع حصر هم سیاستی بود در راستای کنار زدن کاندیدای اصلاح‌طلب و جلب رأی اصلاح‌طلبان!

فلذا فکر چاره دیگری باشید!


[ سه شنبه 93/11/7 ] [ 8:31 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

     5 اقدام کلیدی برای بهبود «سلامت روان»

آمار نشان می‌دهد در انگلیس بیش از یک چهارم مردم با اختلالات خُلقی و مشکلات روانی متعدد دست به گریبان هستند.

با وجود آمار بالای مبتلایان به اختلالات روانی در میان کودکان و همچنین بزرگسالان، تنها تعداد کمی از این افراد از خدمات سلامت روان در این کشور بهره‌مند می‌شوند.

روزنامه گاردین در گزارشی در این زمینه منتشر کرد: کارشناسان انگلیسی معتقدند برای بهبود وضعیت سلامت روان در جامعه توجه به نکات و توصیه‌های زیر ضروری است:

1- ارائه آموزش‌های سلامت روان در تمام مدارس

آمارها نشان می‌دهد در مدارس انگلیس به طور متوسط در هر کلاس سه دانش‌آموز دچار مشکلات روانی هستند و اغلب این مشکلات، معضلات رفتاری است که بر آینده این دانش‌آموزان تاثیرگذار خواهد بود و خطر ابتلا به بیماری‌های دیگر روانی را افزایش داده و سلامت جسمی آنها را نیز تهدید می‌کند. این مشکلات همچنین احتمال گرایش به موادمخدر و تخلفات را نیز برای این دانش‌آموزان در سنین بزرگسالی به همراه دارد. مدرسه بهترین مکان برای بهبود سلامت روان کودکان است چراکه آنها بیشترین زمان خود را در مدرسه می‌گذرانند. تقریبا در تمامی مدارس همیشه تعلیمات و آموزش‌های سلامت روان نادیده گرفته می‌شوند. آموزش‌های معلمان نیز اغلب شامل رشد و سلامت کودکان نمی‌شود. کارشناسان می‌گویند در تعداد کمی از مدارس انگلیس آموزش‌های عاطفی و اجتماعی وجود دارند که به ارائه برنامه‌هایی در خصوص سلامت روان می‌پردازند و روش این مدارس و آموزش‌های آنها در این زمینه باید تبدیل به هنجارهای اجتماعی شود. علاوه بر این آموزش به تنهایی کافی نیست بلکه باید برنامه‌های کاربردی برای تشخیص نگرانی‌های کودکان، بهبود شرایط خانواده و والدین آنها نیز برای بهبود سلامت روان دانش‌آموزان در نظر گرفته شود.

2- اختصاص خدمات خصوصی سلامت روان برای مادر و فرزند

به گفته متخصصان از هر 10 زنی که باردار می‌شوند یک نفر در طول بارداری و یا پس از آن دچار مشکلات روانی می‌شود و این زنان اغلب از هیچ کمک و خدماتی بهره‌مند نمی‌شوند و حتی این مشکلات در تعداد بسیار کمی از آنها تشخیص داده می‌شوند. تاثیر مشکلات روانی مادران بر فرزندانشان می‌تواند بسیار وحشتناک باشد که در انگلیس هزینه سالانه 8 میلیارد پوندی برای آن برآورد شده است. در واقع مادران حتی از مشکلات روحی و روانی خود آگاه نیستند و همواره سلامت جسمی بر سلامت روانی آنها اولویت دارد. در این کشور زنانی که پس از زایمان دچار مشکلات حاد روانی می‌شوند به بیمارستان‌های روانی برده می‌شوند و به ناچار از فرزندانشان دور می‌مانند که این موضوع به نوبه خود موجب استرس‌های پنهان برای همه اطرافیان و اعضای خانواده می‌شود.

3- عدم جدایی بیماران روانی از اجتماع

جدا کردن بیماران روانی از اجتماع برای سلامت روان آنها بسیار فاجعه‌بار است و می‌تواند خطر ارتکاب به جرائم و تخلفات را در این افراد افزایش دهد. در واقع ضعف سلامت روان در افراد هم علت و هم معلول جرایم است. 70 درصد از مجرمان مشکلات مختلف روانی دارند و از هر 10 نفر، یکی از آنها دچار مشکل شدید روانی است. در شرایط سخت بیماری، بیمار باید تحت معالجات مختلف گفتاردرمانی و مشاوره‌های مختلف قرار بگیرد چراکه جدا کردن آنها از جمع یا نگهداری در زندان و بیمارستان به مراتب شرایط را بدتر می‌کند.

4- استخدام بیماران روانی

بیش از نیمی از بیماران روانی علاقه‌مند به کار کردن هستند اما کمتر از یک مورد در هر 10 نفر آنها موفق به اشتغال می‌شود. شاید نرخ پایین اشتغال در این افراد به این خاطر باشد که آنها نمی‌توانند کار کنند یا نباید کار کنند. در واقع هنوز این ترس و تبعیض در استخدام بیماران روانی وجود دارد و به همین خاطر حمایت‌هایی در این زمینه باید در نظر گرفته شود، چراکه انجام کارهای روزانه تمام وقت برای بیماران روانی و تسریع در بهبودی آنها، بسیار مفید است.

5- کمک به مبتلایان به بیماری‌های جسمی مزمن

بیماران مبتلا به دیابت، سرطان و کسانی که مشکلات قلبی دارند اغلب از علائم مشکلات روانی غافل می‌شوند در حالی که یک سوم از این بیماران دارای نشانه‌های اختلال روانی هستند. در واقع مدت‌هاست که بیماری‌های جسمی و روانی به طور مجزا درمان می‌شوند و در حالی که این جسم و روان انسان از هم جدا نیستند و بروز مشکل در یکی بدون شک دیگری را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد و بنابراین مبتلایان به بیماری های جسمی به لحاظ روانی نیز باید تحت نظر متخصص و مشاور قرار بگیرند.

منبع :ایسنا


[ شنبه 93/11/4 ] [ 1:26 عصر ] [ saba ] [ نظرات () ]

نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی در پی حوادث اخیر فرانسه:

 درباره‌ انگیزه‌های سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام کاوش کنید/ لزوم شناخت مستقیم و بی‌واسطه از دین اسلام (1393/11/02 - 10:47)

در پی حوادث اخیر فرانسه و انتشار تصاویر توهین آمیز به مقدسات اسلامی در یک نشریه فرانسوی، و تشدید جریان ضد اسلامی و اسلام هراسی از سوی مقامات و رسانه‌های غربی، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، نامه مهمی خطاب به جوانان در اروپا و امریکای شمالی مرقوم کردند. این نامه به زبان انگلیسی منتشر شد و متن ترجمه فارسی آن به شرح زیر است:

 

بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم

 

به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.

سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.

این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟

شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.

خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟

من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

 

سیّدعلی خامنه‌ای


[ شنبه 93/11/4 ] [ 12:19 عصر ] [ saba ] [ نظرات () ]

نامه آیت الله خامنه ای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی

After recent events in Paris, Ayatollah Khamenei wrote a #letter to the youth of Europe and N.America

To the Youth in Europe and North America

 

21/01/2015

Message of ayatollah Seyyed Ali Khamenei, Leader of The Islamic Republic of Iran

 

In the name of God, the Beneficent the Merciful

 

To the Youth in Europe and North America,

 

The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.

 

I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.

 

I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.

 

Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.

 

The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.

 

By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?

 

You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.

 

My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.

 

I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.

 

Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?

 

Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?

 

I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.

 

Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.

 

Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.

 

Seyyed Ali Khamenei

21st Jan. 2015

 


[ شنبه 93/11/4 ] [ 12:18 عصر ] [ saba ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب