http://saba515.ParsiBlog.com | ||
استراتژیست های امریکایی چگونه به جمهوری اسلامی می نگرند؟
قدرت ایران در منطقه چیزی نیست که حتی کاپلان نیز بتواند منکر آن باشد و این نحو سناریونویسی برای مهار آن تنها نشان از نگرانی این دسته استراتژیست آمریکا نسبت به بعد از توافق هستهای دارد
پنجمین دور مذاکرات هستهای بین معاونان وزرای خارجه ایران و گروه 1+5 از روز چهارشنبه 27 می در شهر وین اتریش برای ادامه کار در مورد نگارش متن پیشنویس توافق نهایی شروع شد. کسی شک ندارد که کار آنها آسان نیست زیرا از یک طرف بحث زیادی نه تنها در این دور بلکه بعد از این هم بر سر جزییات در پیش رو است و از طرف دیگر، وقت زیادی تا پایان مهلت تعیین شده برای رسیدن به متن توافق نهایی در سیام ژوئن باقی نمانده است. با توجه به این دو مشکل از کار زیاد و وقت کم است که عباس عراقچی، مذاکره کننده ارشد از تیم هستهای ایران، با بیان این که ممکن است مذاکرات تا مهلت تعیین شده به نتیجه برسد از ادامه روند کار بعد از این مهلت گفته است. بنابر این، کمی وقت مسئله اصلی در جریان مذاکرات نیست و معلوم شده که طرفهای مذاکرات تصمیم دارند تا به متن نهایی مورد توافق همه برسند هر چند که به زمانی بیشتر از آنچه در نظر گرفته شده نیاز باشد.
کلید مهار ایران این اطمینان به نتیجه رسیدن مذاکرات است که مبنای تحلیل برخی از استراتژیستها قرار گرفته و با فرض دستیابی به یک توافق نهایی هستهای، این سوال را مطرح میکنند که با ایران بعد از توافق هستهای چه باید کرد و در پاسخ به این سوال، سعی در دادن سناریوی مورد نظر خود دارند. یکی از این استراتژیستها رابرت دی کاپلان تحلیلگر ارشد در مرکز امنیت نوین آمریکا است که با شروع دور پنجم مذاکرات مقالهای تحت عنوان «خرابههای امپراطوری در خاورمیانه» در تارنمای فارین پالیسی منتشر کرد. مبنای مقاله او یافتن پاسخی به آن پرسش است که به دولت آمریکا پیشنهاد میدهد تا بعد دستیابی توافق هستهای باید به دنبال کلید مهار ایران باشد. او این کلید را در تقویت سه کشور ترکیه، مصر و عربستان برای مقابله با ایران میداند و در این مورد مینویسد: «آمریکا به یک مصر قدرتمند نیاز دارد تا به عنوان متحد منطقهای ضد ایران، عربستان سعودی را تقویت کند؛ خواه این مصر دموکراتیک باشد و خواه نباشد. ترکیه قدرتمند هم به ایجاد توازن در برابر قدرت ایران کمک میکند. تنه زدن ها و زورآزمایی بین این قدرتها برای تسلط بر منطقه ، نظم دوره پسااستعماری جدید را تعریف خواهد کرد». او به این ترتیب ترکیبی را برای کلید مهار ایران تعریف میکند از دو وجه ترکیه و ائتلافی از مصر و عربستان تشکیل شده و از تحلیلش چنین برمیآید که نظری به تالیف کامل هر دو وجه در یکدیگر ندارد بلکه هر کدام را از زاویه خاص خود به عنوان عاملی برای مهار ایران میبیند. او میداند که تالیف بین ترکیه و عربستان برای مقابله با ایران نامعقول است چرا که نه زمینههای چنین تالیفی فراهم است و نه آن که اهداف دو کشور در منطقه با یکدیگر همخوانی دارد. از این رو است که عربستان را به مصر پیوند میزند و از دولت آمریکا میخواهد تا با تقویت ژنرال عبدالفتاح السیسی حتی با وجود غیردموکراتیک بودن موقعیتش، به عربستان امکان مقابله با ایران را بدهد.
خرابههای امپراطوری کاپلان در عنوان مقاله خود از خرابههای امپراطوری استفاده کرده در استفاده از این عبارت نگاهی ریشهدار دارد به وضعیت خاورمیانه از سقوط امپراطوری عثمانی در سال 1918 به بعد. این نگاه از نظر او به این دلیل توجیه میشود که امپراطوری عثمانی توانسته بود برای صدها سال وجوه متعارض خاورمیانه از اختلافات قومی و مذهبی را با اقتدار کنترل کند چنان که این وجوه باعث اختلافات سرزمینی نشوند و آنها را در مقابل یکدیگر حفاظت میکرد اما فروپاشی آن امپراطوری «سبب رها شدن شیطان اختلافات ملی، قومی و فرقهای شد. از این جهت است که آشوب فعلی خاورمیانه این نکته را ثابت میکند که منطقه هنوز نتوانسته راه حلی برای فروپاشی امپراطوری عثمانی پیدا کند. سقوط صدام حسین ظهور پدیدهای به نام داعش را به بار آورد که پا روی خطوط مرزی ترسیم شده توسط امپریالیستهای اروپایی، بریتانیا و فرانسه، گذاشته و نگرش باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا، مبنی بر پایان نقش آمریکا به عنوان قدرتی بزرگ در سازماندهی و ثباتبخشی در منطقه یک وجه دیگر در دامن زدن به آشوب فعلی در خاورمیانه میداند. در این بین، بهار عربی نتوانست راهی به آزادی در کشورهای خارمیانه پیدا کند بلکه بر مبنای دو نوع هویت دو نتیجه متفاوت در پی داشته است. نوع نخست هویت به کشورهایی مربوط میشود که هویت متکی به تمدن دارند مثل مراکش، تونس و مصر. آشوب در این کشورها به نظر کاپلان برآمده از بهار عربی است و باعث نمیشود تا هویت آنها دستخوش تردید و پرسشی قرار بگیرد. هویت نوع دوم از کشورهای خاورمیانه بسیار کمتر به تمدن آنها متکی است و برخاسته از تقسیمبندی است که قدرتهای امپریالیستی اروپایی بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی در منطقه ایجاد کردهاند. این دست کشورها تنها در زیر سایه یک حکومت مقتدر بود که میتوانستند به بقای خود ادامه بدهند و بعد از بهار عربی که آن اقتدار رو به ضعف رفت، آشوب دامن آنها را گرفت. لیبی نمونه عینی این دست کشورها است که کاپلان به آن اشاره دارد. حکومت مطلق سرهنگ قذافی بر این کشور بود که اجازه بروز آشوبی را نمیداد اما با سقوط این حکومت، لیبی هم در ورطه آشوب فروغلطید.
قدرت منطقه کاپلان در برابر این دستهبندی ایران را قرار میدهد و مینویسد: «کشور ایران بر اساس تمدن باستانی پارسی و در فلات ایران تشکیل شده و از جهت هویتی و تمدنی با هند و چین قابل قیاس است و به خاطر همین هویت است که توانسته به قدرت منطقهای تبدیل شود». مقایسه هویت و تمدن ایران با هند و چین نکته قابل توجه در تحلیل کاپلان است که نشان میدهد که در میان کشورهای منطقه این ایران است که بنابر پتانسیل درونی خود امکان داشتن چنین موقعیتی در منطقه را دارد. او جدای از اذعان به این واقعیت، نگاهی به بعد از توافق هستهای میاندازد که در نظرش نوعی آشتی و مصالحه بین ایران و آمریکا به وجود خواهد خواهد آمد به این معنا که در بحث منطقهای، سازشی بین یک قدرت محلی و بومی در حال رشد و یک قدرت امپراطوری در حال ضعیف شدن به وجود میآید. نتیجه این روند در قدرت گرفتن ایران در منطقه است که این استراتژیست با اذعان به آن، در فکر مهار با تقویت محور ترکیه، عربستان و مصر است. حالا باید پرسید که کلید کاپلان برای مهار قدرت ایران در منطقه تا چه میزان کارآیی دارد. تمایز در دو وجه از کلید مهار او نشان میدهد که او سناریویی منسجم و یکدست را برای مهار ایران تعریف نکرده چرا که میداند در خاورمیانه با وجود اختلاف نظرهای عمیق، نمیتوان چنین سناریویی را برای منطقه و در برابر قدرت ایران تنظیم کرد. یک وجه مهم در نظر او نوعی آشتی و مصالحه بین ایران و آمریکا بعد از توافق هستهای که بر این اساس، معلوم نیست او چه توجیهی برای تدوین چنین سناریویی و پیشنهاد کلید مهار ایران دارد. اگر قرار به این نوع آشتی و مصالحه باشد دست کم یک وجه از کلید او در ائتلاف عربستان و مصر به دلیل وابستگی به آمریکا، متاثر از چنان آشتی و مصالحهای میشوند و دیگر نمیتوان از آنها به عنوان محورهایی برای مهار قدرت ایران در منطقه یاد کرد. از این گذشته، تقویت مصر حتی به قیمت غیردموکراتیک بودن موقعیت السیسی در این کشور ضرورتی در ائتلاف آن با عربستان در برابر ایران ندارد. السیسی به دنبال آن است که از خود تصویری مشابه جمال عبدالناصر ترسیم کند در حالی که پادشاهی سعودی تحمل دیدن چنین تصویری را ندارد و به همین جهت است که با بازگشت به اخوان المسلمین در جهت تضعیف السیسی حرکت میکند. هر چند که السیسی به دلیل مشکلات مالی کشورش مجبور به نوعی همراهی با آل سعود است اما غافل از این حرکت عربستان نیست و به همین دلیل است که همراهی او با احتیاط کامل بوده و نه به صورت یک متحد نزدیک. سناریوی کاپلان یک نقطه ضعف اساسی دیگر دارد و آن در عدم توجه به بحران سوریه، نبرد با داعش در عراق و نتیجه تجاوز نظامی آل سعود به یمن است. او به نحوی سناریوی خود را برای مهار قدرت ایران در منطقه تنظیم کرده که گویا تکلیف این سه موضوع مشخص شده اما باید گفت که هنوز زود است از نتیجه کار در هر سه موضوع سخن گفت. دوام نظام سوریه طی این سالها از بحران، تقویت دولت و ملت عراق در برابر داعش و بینتیجه بودن تجاوز آل سعود به یمن هر سه زمینههایی هستند که سناریوی او را به چالش میکشانند و باعث میشوند حتی در صورت اجرای سناریوی او باز کلید مهارش نتواند آن کارآیی مورد نظرش را داشته باشد. در نهایت، بایدگفت که رشد قدرت ایران در منطقه چیزی نیست که حتی کاپلان نیز بتواند منکر آن باشد و این نحو سناریونویسی برای مهار آن تنها نشان از نگرانی این دسته استراتژیست آمریکا نسبت به بعد از توافق هستهای دارد که میدانند این رشد توش و توان مضاعفی پیدا میکند و از این جهت، بهتر است که این استراتژیستها به جای نوشتن سناریوهایی برای مهار ایران، بیشتر به فکر تعامل به این قدرت رو به رشد منطقه باشند. منبع: جوان انلاین [ یکشنبه 94/3/17 ] [ 10:32 صبح ] [ saba ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |