سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://saba515.ParsiBlog.com
 

ادامه از صفحه اول...

گزینه‌های راهبردی ایران در حال تحول هستند    ? 

– برخی از تحلیل‌گران پیشنهاد تلاش برای ایجاد شکاف در میان «دستگاه امنیتی و جامعه علویان سوریه» و «حکومت اسد» را مطرح ساخته‌اند. درحالی‌که چنین رویکردی معقول به نظر می‌رسد، ایالات متحده باید بپذیرد که شانس [موفقیت] چنین اقدامی اندک است. گذر زمان و میزان کشتارها [پذیرش] این تصور را که سوریه پس از اسد از «تمهیدات انتقام‌جویانه علیه جامعه علویان» تهی خواهد بود، با دشواری بیشتری همراه کرده است. با وجود اینکه شاید بسیاری از علویان از اسد حمایت نکنند و یا طرفدار او نباشند، از دست دادن بالقوه «استقلال سیاسی و اقتصادی آن‌ها» یکی از موانع کلیدی بر سر راه رویگردانی آن‌ها از [حکومت اسد] به شمار می‌رود. حتی در سناریویی که مخالفان اصلی بلندنظری‌شان را در پیروزی به اثبات برسانند، نشانه اندکی وجود دارد مبنی بر اینکه «پایگاه اسد» – و دیگر اقلیت‌هایی که از حکومت او حمایت به عمل می‌آورند- بر روی چنین برآمد مطلوبی شرط‌بندی نماید   .

– درحالی‌که رویدادهای سوریه برای ایران چالش‌برانگیز به شمار می‌روند، گزینه‌های راهبردی جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله، متحد اصلی این کشور در منطقه، در تلاش برای پرداختن به «رویدادهای سوریه» و تغییرات بالقوه در [حوزه] «توازن قدرت منطقه‌ای» در حال تحول هستند. درحالی‌که «طرح نخست» خاور نزدیکل تلاش برای حفظ حکومت اسد و شکست دادن مخالفان محلی و منطقه‌ای او می‌شود؛ علی‌الظاهر «طرح دوم» در هنگام سقوط اسد، بر روی جلوگیری از ظهور یک سوریه باثبات و تحت رهبری دولتی سنی در دمشق متمرکز می‌شود. شواهد دنباله‌داری از سال 2014 وجود دارد، مبنی بر اینکه «نیروهای قدس» وابسته به «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به کمک «حزب‌الله» فعالانه در حال آموزش و تجهیز ده‌ها هزار «نیروی عمدتاً علوی و شیعه» [و تبدیل آن‌ها] به آنچه ظاهراً یک «جیش الشعب» و یا «ارتش مردمی» بسیار ایدئولوژیک است – که برای برداشتن فشار از روی دوش نیروهای عملیاتی ویژه و رایج سوریه و جهت مبارزه برای [دفاع از] منافع جامعه علویان و دیگر جناح‌های متحد در سوریه تشکیل شده‌اند- به سر می‌برند.

– هم‌زمان با تشدید فرسایش و اضمحلال «ساختارهای امنیتی ملی دولت سوریه»، نظامی‌کردن مبارزه برای سوریه تنها تضمین می‌نماید که «اقتصاد شبه‌نظامی» و «سپهسالاری» خصیصه‌های غالب سوریه در طی سال‌های آتی خواهند بود. «ارتش سوریه» از قبل دستخوش تحولاتی شد که در آن این نیروی نظامی به وفادارترین – و غالباً علویان- هسته خود تقلیل پیدا کرد. چنانچه «ارتش سوریه» در درازمدت از نظر ساختاری به حیات خود ادامه ندهد و یا اگر این نیروی نظامی برخی از ظواهر وجهه ملی را بازسازی نکند، چشم‌انداز انحلال «گروه‌های کثیر روبه‌رشد شبه‌نظامی و در حال نبرد در سوریه» بسیار تیره خواهد بود.

 

?تأثیر بازیگران خارجی در سوریه گسترش پیدا خواهد کرد?

– گروه‌های شورشی سوریه – که به‌احتمال بسیار زیاد از نیروهای داخلی و یا خارجی سیاسی مخالف نفوذ بیشتری دارند – ابزارهای ناکارآمدی برای سازگاری، پیشبرد و تحکیم تلاش‌های (عمدتاً غربی) در جهت تضمین کثرت‌گرایی و ثبات سیاسی در سوریه به شمار می‌روند. مجدداً، درحالی‌که بسیار از گروه‌های شورشی [نظامیان] رویگردان از ارتش را در بر می‌گیرند، بسیاری اگر نگوییم اکثریت گروه‌های شورشی در سوریه هنوز در آنچه‌که به «مبارزه‌ای ملی» مبدل شده، در سطح شبه‌نظامیانی محلی باقی می‌مانند. «این گروه‌ها» و «افراد غیرنظامی» که به چریک‌های مبارز تبدیل شدند، با مسیر درونی‌ساختن و اجرای هرگونه شکلی از «یک طرح گذار پایدار در سوریه» فاصله [زیادی] دارند. همچنین، این موضوع در عوض به پیچیدگی بیشتر قطع پایدار خصومت‌ها، ایجاد یک دولت باثبات و مشروع در دمشق و یا سوریه‌ای که فعالانه از اقلیت‌های خود حفاظت می‌کند، خواهد انجامید.

– ظهور جناح‌های اسلامی نظامی و افراطی و گروه‌های تکفیری در سوریه که همانند داعش و جبهه‌النصره با القاعده ارتباط دارند، چالش کلیدی دیگری را به وجود می‌آورد. درحالی‌که مخالفان مسلح سوریه به‌رغم اندازه روبه‌رشد خود عمیقاً چندپاره باقی مانده است، واحدهای تکفیری دسترسی بهتری به تسلیحات دارند، افرادی را که از نابرابری سرعت پیشرفت نبرد سرخورده شده‌اند، جذب می‌کنند و برای تقویت نیروهای خود با سرعت بسیار بیشتری کوشش می‌کنند. همواره حضور نیروهای ایدئولوژیک و تکفیری در جنگ داخلی سوریه، مادامی‌که جناح‌های میانه‌روتر قادر به رفع اختلافات داخلی و دسترسی به منابع بیشتر نظامی نبوده‌اند، یک چالش محسوب می‌شده است.

– با وجود اینکه گروه‌های مانند داعش مخالفان منطقه‌ای آمریکا و عربستان سعودی را – همانند اسد در سوریه، ایران و حزب‌الله- مورد تهدید قرار دادند، این مثل که «دشمن دشمن من دوست من است» در مورد گروه‌های تکفیری کوته‌فکر دارای آرمان‌های فراملی صدق نمی‌کند. در مقابل حضور چنین گروه‌هایی در خاور نزدیک مصداق [این گفته] «دشمن، دشمن من نیز دشمن من است» است. حکومت اسد و ایران هیچ‌یک از [کشورهای شرکت‌کننده] در «بیانیه [اجلاس] جده» در 11 سپتامبر 2014 که مجموعه‌ای از دولت‌های حوزه خاور نزدیک و منطقه [خاورمیانه] را به‌منظور مبارزه با گسترش داعش گردهم می‌آورد، به شمار نمی‌روند. هرچند آمریکا و ایران و همچنین مصر، اسرائیل، اردن، لبنان، کشورهای عضو «شورای همکاری خلیج فارس» و ترکیه جداگانه، در کنار یکدیگر و یا با اذعان به داشتن اختلافات، همه‌وهمه به مبارزه با تهدید ناشی از گسترش [نفوذ] گروهایی مانند داعش به مناطق خارج از کنترل دولت‌ها در [حوزه] خاور نزدیک نیاز خواهند داشت.

– تأثیر بازیگران خارجی هم‌زمان با «تداوم دگرگونی جنگ داخلی در سوریه» گسترش پیدا خواهد کرد. کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و ترکیه حامیان فعال «[گروه‌های] شورشی مخالف اسد» – از جمله حمایت غیرمستقیم از برخی از عناصر افراطی‌تر در حال مبارزه با اسد – بوده‌اند. در همین اثنا، ایالات متحده و کشورهای اروپایی منشأ عمده اعمال فشار خارجی و ایجاد ائتلاف علیه حکومت دمشق بوده‌اند. درعین‌حال، روسیه، ایران و چین همچنان اعمال نفوذ خود را – در تلاش برای حفظ آنچه‌که از وضعیت موجود باقی می‌ماند- بر [حکومت] اسد حفظ می‌کنند. میان دولت‌های رقیب حامی یکی از طرفین در جنگ داخلی سوریه تفاوت فاحشی وجود دارد. هرچند همانند دیگر جنگ‌های مشابه – مانند جنگ داخلی پانزده ساله در لبنان – حمایت خارجی از طریق بازیگران خارجی رقیب برای هرگونه تلاشی جهت مشروعیت بخشیدن به «یک نظم سیاسی نوین در سوریه» حیاتی خواهد بود.

– در حال حاضر یک رهبری سنی فراگیرتر که اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا، کشورهای حوزه خلیج فارس تحت رهبری عربستان سعودی و ایران را مورد ملاحظه قرار دهد، بهترین [برآمدی] است که مخالفان بین‌المللی و منطقه‌ای اسد می‌توانند به دستیابی بدان امیدوار باشند. در بدترین حالت، سوریه بی‌ثبات باقی خواهد ماند و شاید به یک نبرد عمیق‌تر فرقه‌گرایانه منطقه‌ای کشیده شود؛ نبردی که شاید در عوض همسایگان این کشور – به‌ویژه لبنان و عراق- را در یک چرخه جنگ پروکسی منطقه‌ای درگیر نماید. هرچند قدر مسلم این است که در هر سناریویی، «نقش منطقه‌ای سوریه» به دلیل وجود سه سال ناآرامی به‌شدت تضعیف شده است.

– تداوم تحولات سیاسی و جنگ داخلی بدین معنی است که چشم‌انداز اقتصادی سوریه تنها رو به وخامت خواهد گرایید. حتی در سناریویی که در آن «بازیگران کلیدی طبقه بازرگان [طبقه متوسط]» تمامی توان خود را علیه حکومت اسد بکار می‌گیرند، هنوز فهم مشخصی از پایان ناآرامی‌ها در سال 2014 – چه در رابطه با مسیری که سوریه در حال طی کردن آن بود و چه در رابطه با بازیگرانی که زمام امور را در دست می‌گرفتند – حاصل نمی‌شود. همچنین سنجش تأثیر کمک خارجی ارائه‌شده به اسد از طرف روسیه، چین، ایران و دیگر متحدان اندک باقی‌مانده حکومت سوریه، کار دشواری است.

 

?جولانگاهی برای تداوم رقابت پروکسی و عوامل نیابتی?

هیچ‌یک از دینامیک‌هایی که به آینده سوریه شکل می‌بخشند، ساده، معین و یا قابل پیش‌بینی نیستند. همه [این دینامیک‌ها] چگونگی پیوستگی جنگ بر سر قدرت داخلی سوریه را به نقاط اختلاف منطقه‌ای گسترده‌تر میان اهل سنت و شیعیان نشان می‌دهد؛ نقاط اختلافی که کشورهای سنی حوزه خلیج فارس، ایران و آمریکا قادر به چشم‌پوشی از آن‌ها هستند. هرقدر که جنگ داخلی و بی‌ثباتی سیاسی در سوریه طولانی‌تر شود، این احتمال‌که سوریه به جولانگاهی برای تداوم رقابت پروکسی و نیابتی مبدل شود، بیشتر خواهد بود. هرچند هرگونه مداخله -سیاسی، نظامی و غیره- به‌رهبری آمریکا حتی با حمایت اعراب، ترکیه و ایران باید دامنه دودستگی منطقه‌ای میان اهل سنت و شیعیان و میزان خصومت میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و ایران را به‌منظور تعیین مزایا و هزینه‌های احتمالی مداخله عمیق‌تر ایالات متحده در خاور نزدیک مورد ارزیابی قرار دهد.

 

?سوریه با نظامی‌کردن جامعه و گسترش نیروهای افراطی دست‌به‌گریبان خواهد بود?

هم گروه‌های مسلح مخالف و هم حکومت [اسد] و حامیانش در یک روند پرشتاب داروینیسم سیاسی درگیر هستند و تعیین اینکه چه «بازیگران کلیدی در سوریه» در طی ماه‌های آینده – چه رسد به سال 2014 و پس از آن- ظهور پیدا خواهند کرد، غیرممکن به نظر می‌رسد. هرچند، قدر مسلم این است که فارغ از زمان و احتمال سقوط [حکومت] اسد، سوریه در طی سال‌های آینده با نظامی‌کردن جامعه و گسترش نیروهای اسلامی و افراطی دست‌به‌گریبان خواهد بود. بنابراین ایالات متحده هم در دوری گزیدن از و هم در رقابت با ایران در سوریه با مشکلات فزاینده‌ای مواجه خواهد شد.

 

?بهره‌گیری از اختلافات اهل سنت و شیعیان?

این پژوهش نتیجه می‌گیرد که هرگونه ثبات ظاهری در منطقه – از زمان جنگ 1973، پایان جنگ سرد و آغاز ناآرامی‌ها در تونس، در سال 2011 – در حال حاضر به‌کلی از میان رفته و احتمالاً برای بیش از یک دهه نیز وجود نخواهد داشت. آمریکا باید تصدیق کند که هیچگونه کمک توسعه‌ای قادر به تصحیح و یا تثبیت نیروهای جمعیت‌شناختی و اجتماعی-اقتصادی بنیادینی که در طی دهه‌ها ایجاد شده‌اند، نخواهد بود و اینکه شاید برای یافتن اشکالی از ثبات دهه‌ها زمان نیاز باشد. ایالات متحده نمی‌تواند از «رشد شدید فرقه‌گرایی» در منطقه‌ای که ورای خاور نزدیک – از شمال آفریقا تا افغانستان – را در بر می‌گیرد، چشم‌پوشی نماید. ایران در تلاش برای ایجاد توازن در مقابل آمریکا و متحدان منطق‌هایش، به‌کرات به [گروه‌های] وابسته فرقه‌گرا و متحدان شیعه خود روی آورده است. هرچند متحدان کلیدی ایالات متحده – مانند قطر، ترکیه و عربستان سعودی – نیز در تلاش برای شکل‌دهی به دینامیک‌ها در مصر، لبنان، سوریه و عراق و در [حوزه] توازن گسترده‌تر قدرت با ایران، به بهره‌گیری از اختلافات اهل سنت و شیعیان متوسل شده‌اند.

 

?آمریکا باید با بیشترین شمار ممکن بازیگران مختلف همکاری کند?

مناطق خارج از کنترل و یا تحت کنترل ضعیف [دولت‌ها] زمینه مساعدی را برای [ظهور] گروه‌های تکفیری سلفی روبه‌رشد – مانند داعش، جبهه‌النصره و گروه مصری انصار بیت‌المقدس- فراهم ساخته است. ممکن است حتی [حوزه] خاور نزدیک – همراه با دامنه رقابت منطقه‌ای در «حوزه خلیج فارس» – مجال بیشتری را که در آن گروه‌های تکفیری سلفی می‌توانند برای تحکیم توسعه‌طلبی خود در [حوزه] خاور نزدیک به‌دنبال اعتراضات منطقه‌ای پس از سال 2011 کوشش کنند، به دست دهد. ایالات متحده، کشورهای عربی و ایران نمی‌توانند از گروه‌هایی مانند داعش چشم‌پوشی نماید و یا از نظر راهبردی با هیچ جایی رقابت نکند. بسیاری از تصمیمات کلیدی اتخاذشده توسط ایران و کشورهای رقیبش در «حوزه خلیج فارس» در فاصله سال‌های 2015 تا 2011 با تعریف تاکتیک و نه راهبرد همخوانی دارند. تلفیق این دو رویکرد هم مخالفان مانند ایران و هم متحدان مانند عربستان سعودی را در معرض خطر یکسانی قرار می‌دهد: طوری‌که احتمالاً آمریکا در هیچ یک از این دو حالت ذی‌نفع نمی‌شود.

 

?باید کمک‌ها و تلاش‌های آمریکا به تلاش‌های اقتصادی و سیاسی پیوند داده شود?

ایالات متحده باید – برای ایجاد فضایی که در نهایت شاید به برقراری نسبی ثبات در سرتاسر خاور نزدیک کمک کند – با بیشترین شمار ممکن بازیگران مختلف همکاری به عمل آورد. این مسئله همانطور که تحلیل کشور به کشور نشان خواهد داد، تنها بخشی از این چالش به شمار می‌رود. همچنین کمک‌های نظامی و تلاش‌های معاضدتی آمریکا باید به تلاش‌های اقتصادی و سیاسی پیوند داده شود. ایالات متحده باید برای رویارویی با تمامی عناصری که موجب بی‌ثباتی در هر یک از کشورهای [حوزه] خاور نزدیک می‌شوند، آمادگی داشته باشد و شاید در نهایت تحولات سیاسی، اقتصادی و مذهبی – همانند برخی از خطرات نظامی بالقوه- از اهمیت بیشتری برخوردار باشند.

 

 


[ یکشنبه 94/4/7 ] [ 9:33 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب