سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://saba515.ParsiBlog.com
 

رمز ماندگاری، بیعت با انقلاب و امام خمینی

به نام خدا و برای خدا

ندای پرچمدار انقلاب اسلامی حضرت آیت الله امام خامنه ای در 19 دی 94 از حسینیه امام حمینی طنین انداز شد و به عمق کینه و ندشمنی دشمنان انقلاب اسلامی و اهداف شیطانی همزبانان آمریکا در ارائه لیستهای انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری اشاره کرده و فرمودند: « اگر پیشنهاد دهندگانِ لیستها، مؤمن و انقلابی هستند و خط امام را واقعاً قبول دارند می توان به لیست آنها درباره مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان اعتماد کرد اما اگر به انقلاب و دین و استقلال، چندان اهمیتی نمی دهند و دلشان دنبال حرفهای آمریکا و دیگر بیگانگان است، قابل اعتماد نیستند.»

هر چه به زمان برگزاری انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری نزدیکتر می شویم اهمیت آن ملموس تر و توطئه های دشمنان خارجی "اعم از امریکا، رژیم صهیونیستی، ایادی و عوامل استکبار و عوامل تکفیری و داعش" و منافقین داخلی آشکارتر می گردد و در مقابل این جبهه گسترده، تکلیف نیروهای مؤمن به اسلام و انقلاب و عمارهای امام خامنه ای در بصیرت بخشی به آحاد ملت مضاعف می شود. 

امام خامنه ای عمق جبهه گسترده دشمنان را در بیانات ارزشمند 19 دی ماه 94 متذکر شدند و/ فرمودند: «در شرایط کنونی نیز نظام جمهوری اسلامی ایران با جبهه گسترده دشمنان اعم از امریکا و رژیم صهیونیستی، ایادی و عوامل استکبار و عوامل تکفیری و داعش مواجه است که اگر به لوازم سنت الهی یعنی ایستادگی، بصیرت و عملِ در لحظه نیاز، عمل کنیم قطعاً همانند پیروزی انقلاب اسلامیمی توان بر این جبهه گسترده غلبه کرد.»

ملت ایران باید هوشیار باشند و بدانند که در سخنان رهبر عزیز انقلاب نکات قابل تأملی نهفته است، که اگر از آن غفلت شود؛ "ملت ایران سیلی خواهد خورد"و لذا در خصوص رمز گذر و مقابله با جبهه گسترده دشمنان خارجی و برائت از کسانی که دلشان بدنبال حرفهای آمریکا و دیگر بیگانگان است، فرمودند: «هرکس امروز با انقلاب و امام خمینی و راه امام بیعت کند به معنای بیعت با پیامبر است و پروردگار کریم به پاداش این بیعت، دغدغه، نگرانی و نامیدی را از دل ملت می زداید و اطمینان و آرامش را جایگزین می کند.»

امام خمینی در خصوص حفظ انقلاب می فرمایند: «کسانی که با اسم اسلام می‌آیند و می‌خواهند خرابکاری بکنند.. بدانید اینها اسلامی نیستند، اینها ضد اسلام هستند، ضد انقلاب هستند، نفوذ کرده‌اند در بین جمعیت ها

صحیفه امام، جلد 12، صفحه 470

  انشاء الله

والسلام


[ چهارشنبه 94/10/30 ] [ 8:15 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

به نام خدا و برای خدا

رئیس جمهورمان که بشدت از بازی برد-برد در برجام به نفع کدخدا اظهار خوشحالی می کند! در اولین واکنش نسبت به برخی از رد صلاحیت نشده های انتخابات مجلس شورای اسلامی دچار دلواپسی و ناامیدی شد و طرح بازی برد-برد را همانند برجام به شورای نگهبان پیشنهاد داد و گفت: «در داخل هم باید همین مدل برجام را اجرا کنیم، اطلاعات اولیه‌ای که در این رابطه به بنده هم دادند خیلی خوشحال‌کننده نبود، در دو مرحله نخست یعنی ثبت‌نام و هیأت‌های اجرایی که صلاحیت‌ها را بررسی کردند بسیار امیدوارکننده بود ... بنده به عنوان رئیس جمهور از تمام اختیاراتم در این زمینه استفاده خواهم کرد ... انشاءالله امیدوارم شورای نگهبان این دغدغه خاطر را رفع کند و نگذارد دلواپسی پیش بیاید.»

اما در اهواز هم استاندار آن سامان احساس دلواپسی کرد و ضمن تهمت تقلب، (تقلب رمز 88 برای براندازی نظام اسلامی از آن بهره می گرفتند) وارد میدان شده و با تحریک فرماندارن به ایستادگی در مقابل قانون، می‌گوید: «وظیفه فرمانداران است که نسبت به تصمیم های غیرمنطقی و نامزدهایی که بی جهت احراز صلاحیت نمی‌شوند، اعتراض کنند، زیرا این مساله هیچ فرقی با تقلب در صندوق های رأی گیری ندارد

استاندار تهران هم دلواپس شد و خواستار چانه زنی با شورای نگهبان جهت تائید صلاحیت فتنه گران گردید و گفت: «نباید اجازه دهیم فضا، فضای آلوده‌ای باشد. باید اجازه دهیم افراد مسوول در وزارت کشور با شورای نگهبان مذاکره کنند و افرادی که صلاحیت‌شان احراز نشده و احیانا حقی از آن‌ها ضایع شده است، در مدت 20 روز صلاحیت‌شان دوباره بررسی شود و به عرصه انتخابات بازگردند.»ت

در هر صورت ماشین تهاجم دولت اعتدال علیه شورای نگهبان با قدرت بیشتری وارد میدان خواهد شد و با دلواپسی بدنبال آن هستند، که برخی از فتنه گران سال 88 را که جایی برایشان در مراکز اجرائی و حساس کشور نیافته اند، از آنان برای تصرف قوه قانونگذاری کشور بهره مند گردند و پروژه فتح سنگر به سنگر را رقم بزنند، تا کدخدا را در پسا برجامو پسا تحریم از خود راضی نمایند و لذا رئیس جمهور طرح بازی برد-برد در عرصه انتخابات مجلس را کلید زد!!!

در حوالی این دنیا، نه صادق، به زندگی هدایت شد ، نه فروغ، از نا به امید رسید و نه سهراب قایقی ساخت تا به شهر رویاهایش رسد. پس جناب روحانی زیاد دلواپس از اجراء قانون نباش و نتیجه بازی برد-برد برجام را بدون دروغ و پنهانکاری برای ملت بیان کنید تا به بازی برد-برد جدیدتان برسیم!

والسلام


[ چهارشنبه 94/10/30 ] [ 8:12 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]


[ دوشنبه 94/10/21 ] [ 8:5 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

این روز ها بچه ها !ببخشید همه ما !


[ دوشنبه 94/10/21 ] [ 8:3 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]


[ دوشنبه 94/10/21 ] [ 7:58 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]


[ دوشنبه 94/10/21 ] [ 7:56 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]


[ دوشنبه 94/10/21 ] [ 7:55 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

جریان نفوذ و نفوذ جریان

پس از دو سال مذاکرات طولانی بین جمهوری اسلامی ایران و 6 کشور مدعی جهان، رهبر معظم انقلاب از تیرماه امسال، بارها و بصورت متواتر پیرامون فتنه ی نفوذ دشمنان در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی هشدارهای جدی برای مسئولین و مردم ارائه داده اند. این هشدارها مبتنی بر واقعیت های میدانی و بر اساس منطق محکم ارائه شده اند که در این راستا به تبیین شرایط روز جهانی و دلایل نگرانی از رخنه و نفوذ دشمنان پرداخته ایم.
شرایط فعلی جهان  
جهان فعلی تمامی اثرات و خاطرات مسیر گذشته را به همراه خود دارد. ما نمی توانیم شرایط فعلی را مجزا از تاریخ، و زمان حال را بصورت رهاشده از گذشته تحلیل کنیم. تحریف مسیحیت و یهودیت، ظهور اسلام، حرکت های سیال یهودیان در متن سایر ادیان، گسترش اسلام به اقصی نقاط جهان، جنگ های صلیبی اروپا علیه مسلمانان، رنسانس، جنگ های بین کاتولیک ها و پروتستان ها، دین ستیزی و دین گریزی در غرب، گسترش اومانیسم و تکیه بر خرد بشری، جنگ اول و دوم جهانی، اجتماع صهیونیزم در قلب جهان اسلام و تشکیل غاصبانه حکومت، تشکیل سازمان ملل و آغاز جنگ سرد بین بلوک شرق و غرب، و... همه ی این اتفاقات و پدیده های تاریخی بر شرایط امروزی جهان تأثیر غیرقابل انکاری دارند. بیشترین و مهمترین بخش از اثر گذشته بر شرایط حال، مربوط به حذف دین و معنویت از حیات سیاسی اجتماعی بشر و تکیه بر عقل و علم و تمایل بشری می باشد.
ملاک ارزیابی ما از شرایط فعلی زندگی بشر، باید در پنج محور مورد بررسی قرار گیرد: امنیت، عدالت، آزادی، کرامت انسانی و محبت. یعنی اگر انسان به این پنج شاخص بصورت مطمئن و پایدار دست یابد می تواند ادعا کند که بر آرمانشهر خود رسیده است و باید آن روش حکومتی که بشر را بر این پنج نیازش رسانیده به عنوان الگو و مورد توافق همه هفت و نیم میلیارد جمعیت کره زمین قرار گیرد. در یک نگاه کلان به این نتیجه می رسیم که هیچ کدام از این پنج عنصر حتی بصورت نسبی هم توسط عقل و علم و خرد مورد ادعای غربی ها محقق نشده است. کجای جهان را سراغ داریم که امنیت جسمی و روحی و روانی بطور کامل تأمین شده باشد؟ آیا در سایه سازمان مللی که مبتنی بر حق وتو و ویژه خواری است می شود به عدالت فکر کرد؟ آیا در وابستگی ساختارمند همه چیز به همه چیز، می شود به آزادی رسید؟ آیا کرامت انسانی روز به روز به سمت مطلوبیت پیش می رود؟ آیا محبت و همبستگی بین انسان ها روز به روز بیشتر می شود؟ پاسخ همه این سؤالات برای تمامی وجدان های بیدار کاملاً روشن است. این همان جهانی است که توسط غربی ها شکل گرفته است، غربی هایی که با هزاران روش مشهود و غیرمشهود، دین را از ساختارهای فکری و سیاسی بشر حذف کردند. حذف دین به فاجعه ای منجر شد که بهتر است با این بیان آن را توضیح دهیم که: علم، کشور (الف) را به جایگاهی از پیشرفت می رساند که کشور (ب) نتواند به حق کشور (الف) تجاوز کند اما علم این امر را نمی تواند تأمین کند که نگذارد کشور (الف) به حق کشور (ب) تجاوز نماید و این همان قسمت حساس ماجراست. یعنی غرب از طریق علم به تکنولوژی و صنعتی رسید که سرآغاز تجاوز به حقوق سایر ملت ها گشت. سازمان ملل بصورت ناعادلانه شکل گرفت، آمریکا دنیا را از طریق طرح مارشال به یک موجود دزد و خائنی به نام «دلار» گرفتار کرد، شمشیر بزرگی به نام ناتو تولید شد، بمب اتم بر سر انسان ها فرود آمد، فلسطینیان آواره شدند، فریبکاری عنصر اصلی سیاست های بین المللی گشت و... همه این جنایت ها و خیانت ها در سایه ی دانشگاه های بدون دین و ایمان اتفاق افتادند.  
تأثیرات این اتفاقات بر غرب آسیا و جهان اسلام  
غرب در جنگ های صلیبی، علم را از مسلمانان دزدیدند و به نام خود زدند. همه اندیشمندان آگاه، به این امر اذعان دارند که غرب بطور کامل در فقر و فلاکت زندگی می کرد طوری که فقر یک حُسن اخلاقی تلقی می شد اما پس از جنگ های صلیبی که با اندیشه های متعالی اسلام آشنا شدند همه چیز عوض شد. غربی ها با ظرفیت اسلام کاملاً آشنا هستند و می دانند اگر کشورهای اسلامی حیات سیاسی اقتصادی خود را براساس اسلام ناب شکل دهند به چنان پیشرفتی می رسند که اروپا را به انزوا می کشانند. این موضوع را حتی نخست وزیر بریتانیا به نام سِر هنری کمپل بانرمن در 109 سال پیش بر زبان آورده بود. ایشان می گفت که ظرفیت اتحادسازی اسلام به حدی است که اگر مراقب نباشیم اروپا برای همیشه از منابع جهان اسلام محروم خواهد شد. آقای بانرمن می گفت که بین قلب های مسلمانان باید یک جسم خارجی بگذاریم تا مانعی برای نزدیکی قلب های آنان شود و همواره در تفرقه و تنازع باشند. طراحی و عملیاتی کردن سه جسم خارجی – وهابیت، بهائیت و صهیونیسم - بر همین نیّت صورت گرفت که شرح آن مجال دیگری را می طلبد. مأموریت این سه جسم خارجیِ نامحرم و نامأنوس، تضمین تفرقه در جهان اسلام است.
سؤالی که باید همه ما را به فکر وادارد این است که چرا وقتی به غرب می رسیم همه باید به «اتحادیه و متحده» فکر کنند؟ مثل «اتحادیه اروپا» و «ایالات متحده آمریکا»؟! اما وقتی به شرق بخصوص غرب آسیا می رسیم باید همه به «تفرقه و تجزیه» متمرکز شوند؟ طرح های تجزیه عراق، سوریه، سودان، لیبی، عربستان، ایران و ...؟ همین یک نکته، دلیل محکمی بر سلطه گری غرب در شرق و باختر در خاور می باشد. در غرب روی موضوع شرق شناسی یا همان اورینتالیسم با همین هدف سرمایه گذاری شده است که چگونه و با چه روش هایی بر شرق مسلّط شویم؟
تفرقه در جهان اسلام، به عنوان تحقق اولین بخش از شعار غربی ها یعنی «تفرقه بینداز و حکومت کن»( divide and rule) می باشد. کشورهای کوچک، خیلی راحت بلعیده می شوند. هنگام تجزیه نیز، مرزها را از جاهایی عبور می دهند که زمینه های اختلاف بین دو طرف مرز را برای همیشه تأمین کنند، از وسط قومیت ها، رودها و... . اگر جبهه ی مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت بطور مسلّم تا به امروز دهها کشور جدید از طریق تجزیه، تولید می شدند، کشورهایی که همانند لقمه های کوچک در اختیار اشتهای سیری ناپذیر غارتگران بین المللی قرار می گرفتند. درد بزرگ ما این است که غرب آسیا، سالها و قرن هاست که در آتش تفرقه و تنازع می سوزد و در نفوذ و سلطه ی غربی ها تاراج و غارت می شود. ما این درد را کجا ببریم که عربستان سعودی برای ضربه زدن بر یک کشوری اسلامی مثل ایران، قیمت نفت را تا کمترین حد ممکن پایین می آورد و کارتل های نفت غربی ها در این حماقت منطقه ای، نشخوار می کنند و آروغ می زنند و جوی خون راه می اندازند.
 هدف غرب از شعار تعامل
انقلاب اسلامی یعنی یک تقابل هویتی تمام عیار با نظام فکری غرب. خدامحوری و توحید در مقابل انسان محوری و سکولاریسم یک تقابل هستی شناسانه است. سیاست های داخلی و خارجی نظام اسلامی بر اساس معیارهای الهی و انسانی، شکل می گیرد اما سیاست های غرب براساس تمایل حریصانه ی بشری. هدف سیاست های اسلامی، هدایت انسان به سمت سعادت دنیوی و اخروی است اما سیاست های غربی با هدف سلطه بر انسان ها با روش های فریبکارانه شکل می گیرد. این تقابل، با مذاکره و لبخند و تعارفات دیپلماتیک قابل رفع نیست. چگونه می توانیم این تقابل را حل کنیم که ولی فقیه به هیچ وجه راضی به کشته شدن حتی یک مردم عادی در خیابان های اروپا و آمریکا نیست اما کشته شدن هزاران انسان در شرق به ویژه در جهان اسلام از نظر مقامات اروپایی و آمریکایی همانند کشته شدن موجودات بی ارزش و بی اهمیتی می باشد که استحقاق حداکثری آنان، کشته شدن است؟!

ما استدلال می کنیم که این استفاده از زبان نرم توسط غرب، از نظر اهداف هیچ تفاوتی با استفاده از زبان زور و جنگ و تهدیدات نظامی ندارد. اگر با یک نگاه گذرا به اقدامات آمریکا و اروپا حداقل در دو دهه اخیر توجه داشته باشیم بخوبی می توانیم قضاوت کنیم که این غرب، هیچ تفاوتی با غرب صد سال پیش ندارد چراکه تصمیم سازی ها همچنان براساس نظام معرفتی مادیگرایانه و منفعت طلبانه صورت می گیرد.


یکی از مقامات آمریکایی اخیراً گفته بود که از نظر ما، یک ایرانی خوب، ایرانی مرده است. نگاه عمودی و از بالا به پایینِ غرب به شرق براساس نظام معرفتی اومانیستی و کاپیتالیستی کاملاً طبیعی است و هرگز عوض نمی شود. مکتب اسلام نیز هرگز چنین نگاهی را بر نمی تابد.
سؤال مهمی که بر ذهن متبادر می شود این است که چرا غرب هیچ برنامه ای برای ترور یک معتاد، یک ولگرد، یک دزد و یک مجرم اقتصادی در کشور ما ندارد اما همواره برای ترور علما و دانشمندان و مبارزین انقلابی برنامه ریزی می کند؟ حتی در کشور همسایه ما یعنی عراق، صدها دانشمند و استاد دانشگاه توسط پیمانکاران تروریستی آمریکایی مثل بلک واتر ترور شدند. ترور نخبگان و اندیشمندان یا بصورت حذف فیزیکی و یا ترور شخصیتی انجام می گیرد البته برای غرب به ویژه آمریکا، روش مطلوب این است که اندیشمندان را جذب و در نقشه های خود بکار گیرند. بارها و بارها چپاولگران سیاسی غربی براین حرف آقای چرچیل اذعان داشته اند که کشورهایی را ما می توانیم تحت سلطه خود درآوریم که اکثریت مردم آن کشور، نادان باشند و اقلیتشان نیز خائن. بکارگیری اقلیت خائن برای سلطه بر اکثریت نادان مهمترین ابزار استعماری است. در کشور ما سرمایه گذاری روی اقلیت خائن به صورت سازمان یافته پس از انقلاب اسلامی بیشتر شده و سازمان یافته تر تلاش می کنند. سازمان منافقین نمونه بارز این پدیده است که صدها نوع خیانت علیه مردم کشورمان را به نیابت از غرب به اجرا گذاشته اند. انقلاب اسلامی یک انقلاب هویتی و فکری و اعتقادی است لذا همین انقلاب محتوایی، غرب را در تولید اکثریت نادان از طریق تهاجم فکری و فرهنگی و رسانه ای ناکام گذاشته است. امت ولایی ایران، همان اکثریت دانایی هستند که تمامی توطئه های اقلیت خائن را در سه دهه گذشته با شکست متواتر مواجه ساخته اند. مردم با بصیرت کشور ما، تمامی عرصه ها را برای سلطه گری غرب، تنگ کرده است.
مذاکرات هسته ای چیزی شبیه این است که یک جنایتکار تمامی تیرهایش را به طرف مقابل شلیک کرده و با مشاهده ی بی اثر بودن تیرها، تصمیم به استفاده از زبان نرم گرفته است. تیرهایی از قبیل: تحمیل 8 سال جنگ نابرابر، آرایش تسلیحاتی و تهدید جدی به حمله نظامی توسط خود آمریکا، ترور دانشمندان هسته ای، حمله سایبری به نرم افزار تأسیسات هسته ای، صدور انواع قطعنامه های زورگویانه از طریق سازمان ملل، وضع تحریم های ناجوانمردانه اقتصادی و اخلال در سیستم اقتصادی کشور، طراحی و اجرای انواع توطئه ها و فتنه ها از قبیل فتنه 88 و ده ها موارد دیگر که ذکر همه آن ها از حوصله این بحث خارج است.  
ما استدلال می کنیم که این استفاده از زبان نرم توسط غرب، از نظر اهداف هیچ تفاوتی با استفاده از زبان زور و جنگ و تهدیدات نظامی ندارد. اگر با یک نگاه گذرا به اقدامات آمریکا و اروپا حداقل در دو دهه اخیر توجه داشته باشیم بخوبی می توانیم قضاوت کنیم که این غرب، هیچ تفاوتی با غرب صد سال پیش ندارد چراکه تصمیم سازی ها همچنان براساس نظام معرفتی مادیگرایانه و منفعت طلبانه صورت می گیرد. برده داری، تاراج و غارت سرمایه ملت ها، خشونت و کشتار، شخم زدن کشورها زیر ناخن های خشن جنگ افزارهای نظامی پیشرفته، نابود ساختن فرهنگ های بومی، مدیریت تولید و توزیع کلان انواع مواد مخدر که تولید آن با حضور آمریکا در افغانستان به بیش از چهل برابر رسیده است(یک نوع حمله شیمیایی به کشورهای هدف)، ترور یا استخدام نخبگان، بهره کشی از ملت ها از طریق وام های تحمیلی بانک های جهانی و صندوق بین المللی پول و انواع اقدامات استعماری و استکباری دیگر که همچنان ادامه دارد. کدامیک از اقدامات غرب در منطقه غرب آسیا، خیرخواهانه و آبادگرانه بوده است که براساس آن اندکی نگاه خوش بینانه پیدا کنیم؟ چه کسی تضمین می کند که آمریکا به مردم کشور ایران بیش از مردم عراق و افغانستان و سوریه و یمن و... ارزش قائل است؟ همانطور که داعش را در عراق راه می اندازند جاسوسانی مثل جیسون رضائیان و نزار زاکا و ... را  در تهران راه اندازی می کنند که اقدامات و اهداف این جاسوسان با داعش دقیقاً مثل هم است یکی با خشونت عریان و دیگری با خشونت خاموش و زیرجلدی. تحمل این امر برای من خیلی سنگین است که در کودتای 28 مرداد، با تانک های آمریکایی به مردم تهران شلیک می شود همان تانکی که نام یک جنایتکار را روی آن گذاشته بودند یعنی ژنرال شرمن که سنگدل ترین موجود آمریکایی علیه سرخ پوستان بود. این اتفاق ثابت می کند که مردم ایران از نظر آمریکا هیچ تفاوتی با سرخ پوستان بومی آمریکایی ندارند که باید کشته شوند تا املاک و دارایی شان توسط سرمایه داران و فئودال های غربی، غارت شود. مقامات آمریکایی(ژنرال هایزر) قبل از انقلاب، به ارتش(طبق اقرار ارتشبد قره باغی) و ساواک مشورت می دادند که انتظار نداشته باشید  با یک بار شلیک، مردم به خانه هایشان می روند بلکه باید مردم کف خیابان ها را بیشتر بکُشید. آمریکای امروز بدون هیچ شکّی، همان آمریکای دیروز است چرا که مکتب فکری و ساختار تصمیم سازی امروزشان همان مکتب و ساختار دیروزی است بلکه بدتر هم شده است. به چه دلیلی و به چه حقی باید آمریکای امروز به عراق و افغانستان حمله کند و ناوهایش نیز در خلیج فارس و در مقابل چشم مسلمانان، رژه بروند؟ و از این طرف ما نیز، به یک آمریکای منجی و فرشته گونه چشم بدوزیم؟
 پروژه تفرقه و نفوذ
خوش خیالی و سهل انگاری اولین منفذ نفوذ دشمنان است. در ماجرای اسب تروا، دروازه های شهر، زمانی به روی دشمن گشوده شدند که اسب چوبینِ صلح طلبانه از دشمن هدیه گرفته شد. مستر جیکاک انگلیسی به مدت هفت سال در ایل بختیاری به صورت کر و لال به شبانی مشغول شد تا زبان محلی را به دقت یاد گرفت و سپس سالها به اصلی ترین عامل تاراج نفت ایران تبدیل شد. رئیس علی دلواری توسط عامل نفوذی انگلیس از پشت سر مورد هدف گلوله قرار گرفت. شهیدان رجایی و باهنر توسط مسعود کشمیری(مورد اعتمادترین فرد از نظر شهید رجایی) ترور شدند، نفوذ سیدمهدی هاشمی به دفتر منتظری و ده ها موارد دیگر که بسیار گسترده می باشد. نفوذ در عرصه فرهنگی، در عرصه سیاسی، در عرصه امنیتی، در عرصه اقتصادی. دشمن برای همه این عرصه ها برنامه دارد و بیش از سه دهه است که بطور فعال عمل می کند.
براساس فرمایشات رهبر معظم انقلاب، پروژه تفرقه و نفوذ براساس اطلاعات میدانی، کاملاً جدی است. اگر دشمن بتواند در سایه مذاکرات هسته ای به دو هدف عمده دست یابد مذاکرات هسته ای بطور مطلق تبدیل به فتنه ی هسته ای می شود. یکی ایجاد تفرقه در بین مردم و مسئولین نظام و دیگری شرطی سازی جامعه ایران و تأثیرگذاری بر جهت گیری افکار و انتخابات مردم. همین جاست که تفرقه زمینه ای برای نفوذ می شود آن هم نفوذ در دستگاه محاسباتی مردم، مسئولین و مراکز تصمیم سازی نظام.
نفوذ، ممکن است فیزیکی باشد یا متافیزیکی. یعنی نفوذ افراد و نفوذ افکار. همانطور که رهبر عزیزمان فرمودند نفوذ جریانی از نفوذ فردی خطرناک تر است. می دانیم که نفوذ جریانی مبتنی بر یک نوع طرز تفکر و شیوه ای از اندیشیدن صورت می گیرد که افکار خاصی را به جریان می اندازد. نخبگان غربگرایی که یا در غرب تحصیل کرده اند و یا براساس علوم انسانی غربی رشد نموده اند عاملان اصلی این نفوذ جریانی هستند. آنها می گویند که نباید به ایران با تانک نظامی حمله کنیم بلکه بهترین گزینه، حمله با تانک فکری است. پروژه ی بزک چهره ی شیطان بزرگ و فرشته نشان دادن هیولای خونخوار، توسط این عوامل در داخل کشور ما دنبال می شود.
ابعاد خطرناک پروژه نفوذ در این نکته است که نامحسوس و بدون ایجاد حساسیت و در پروسه ی زمانی نسبتاً طولانی انجام پذیرد. جنگ نرم یعنی ایجاد یک بیماری خطرناک در پیکره ی جبهه ی مقابل، به شرطی که بدون درد باشد. درد یکی از نعمت های مهمی است که ما را وادار به چاره اندیشی می نماید. اینکه برخی ها نفوذ دشمن را توهّم تلقی می کنند اگر عامل دشمن هم نباشند قطعاً در دامنه ی مدیریت دشمن قرار گرفته اند، چراکه درد را احساس نمی کنند. دلیل اینکه دکتر مصدق، از دست انگلیس به آمریکا پناه برد این بود که درد بیماریهای زیرجلدی آمریکایی را در پیکره ی ایران، احساس نمی کرد. او حتی رئیس جمهور آمریکا را مثل برخی های امروزی، مؤدب و منطقی می دید و برای پیشرفت ایران، از ایشان استمداد می طلبید. ای کاش اکنون امکانش می شد و فیلم مخروبه ای به نام خاورمیانه را به مصدق نشان می دادیم که در سایه ی خوی استکباری و سلطه گری آمریکا، این خاورمیانه به چه روزی افتاده است.

راهکار دیگرمقابله با نفوذ، جلوگیری از شرطی شدن جامعه ایران به اقدامات و حرکت های دشمنان است. رئیس جمهور و وزیر امور خارجه آمریکا به صراحت اعلام کرده اند که یکی از اهداف امضاء و اجرای برجام، تأثیرگذاری بر انتخاب مردم ایران است.


برخی ها می گویند که ما نباید خود را دست کم بگیریم و از دشمنان بترسیم. ما دیگر محکم شده ایم و دشمن نمی تواند به ما ضربه بزند. در پاسخ باید گفت که بحث نفوذ در جایی مصداق دارد که دشمن نمی تواند به صورت مستقیم ضربه بزند و تصمیم به خنجرزدن از پشت گرفته است. بحث نفوذ در دامنه ی استحکامات معنا می یابد. استحکام ما نباید ما را به سمت خوش خیالی سوق دهد. یک ساختمان هر اندازه هم که محکم باشد وقتی آب با ملایمت و نرمی به زیر ستون هایش نفوذ کرد نتیجه را همه می توانند پیش بینی کنند. آب خیلی نرم است و ساختمان هم محکم. اما این نرمی و این استحکام در تقابل و در تضاد یکدیگرند.
با یک تشبیه بیان می کنم. صدام یک لودر آمریکایی بود که از بیرون به تخریب ساختمان انقلاب اسلامی ایران مشغول شد و موفق نشد. غربی ها به ویژه آمریکا، انواع توطئه ها را اجرا نمودند و هزاران سنگ به پیکره و پنجره های این ساختمان پرتاب کردند. در نهایت همه استراتژی ها و تاکتیک با شکست مواجه شدند. در واقع استحکام این ساختمان، دشمنان را به اتخاذ تاکتیک نفوذ رسانیده تا خود را به فنداسیون ساختمان برسانند.
 راهکارهای مقابله با جریان نفوذ  
اولین راهکار مقابله، باور دشمنیِ دشمن است. برخی ها چنان تحت تأثیر اقدامات مخملینِ جنگ نرم و لبخندهای ملیحانه ی دشمن قرار گرفته اند که توطئه ی نفوذ دشمن را توهّم تلقی می کنند. سیاست اسکوئیز را غربی ها خوب می دانند و به دقت اجرا می کنند. این نوع سیاست می گوید که دشمنت را در آغوش بگیر و با نوازش و محبت، چنان محکم فشار بده که نَفَسش قطع بشود و بمیرد. آن وقت طرف مقابل تا لحظه مرگ، فکر می کند که شما در حال محبت کردن هستید.
دومین راهکار، حفظ وحدت حداکثری در بین مردم و مسئولین نظام است. براساس چنین الزامی بود که رهبر معظم انقلاب در اول سال به همدلی و همزبانی تأکید فرمودند. غربی ها از طول دادن مذاکرات هسته ای به دنبال چندین هدف بودند که یکی از آنها ایجاد شکاف و تفرقه در بین مردم و مسئولین کشورمان بود.  
راهکار دیگر، جلوگیری از شرطی شدن جامعه ایران به اقدامات و حرکت های دشمنان است. رئیس جمهور و وزیر امور خارجه آمریکا به صراحت اعلام کرده اند که یکی از اهداف امضاء و اجرای برجام، تأثیرگذاری بر انتخاب مردم ایران است. تأثیرگذاری خارجی بر انتخابات داخلی، بدترین اتفاق برای نابودی استقلال یک ملت است. تذکر رهبر معظم انقلاب در مورد نفوذ در مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی نظام یعنی همین که نمایندگان مجلس، خود را مدیون دشمنان احساس کنند و به ادای دین بپردازند.
یکی دیگر از راهکارها، حفظ روحیه انقلابی، اعتماد به نفس مکتبی و خدمت جهادی به مردم است. تأکید روزافزون رهبری عزیز به اقتصاد مقاومتی، در واقع تأکید به استقلال طلبی، اتکا به توانایی های خودی، قطع امید از کرامات و الطاف دشمنان و اعتماد به توانایی های مردم ایران است. بارها تأکید کرده اند که یکی از بزرگترین و مهلک ترین ضربه ها به دشمنان، خدمت به ملت ایران است. این خدمت به مردم نیز با دیوانسالاریِ معلول و بی حال، قابل تحقق نیست بلکه روحیه ی انقلابی و جهادی لازم است. اینکه رهبر معظم انقلاب در اواخر شهریور امسال روی «صیرورت انقلاب» تأکید داشتند ارجاع مردم و مسئولین به انقلاب لحظه به لحظه و پویایی هرزمانی و هرمکانیِ مکتب اسلام است. انقلاب اسلامی، یک اتفاق مقطعی نیست بلکه هر لحظه در جریان است لذا در تمامی عرصه ها باید روحیه ی انقلابی و جهادی حاکم باشد.


[ دوشنبه 94/10/21 ] [ 7:50 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

استحاله امـتـداد فتنه . .

امام حسینی که به عمرسعد سلام هم نداد چگونه با او دست داده است ؟ اینان کربلا و امام حسین (ع) و حتی روح استکبار ستیزی، حق طلبی و شهادت طلبی در راه حق را با استحاله و تحریف تاریخ به نفع خود مصادره می کنند و می خواهند بر فراز فرهنگ اسلامی رحمانی؛ اسلام آمریکایی را بنا سازند.

*؛" وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ" قسم به زمان که بنی آدم از او غافل است و نمی داند که اگر در این بین الطلوعین ظهور منجی عالم خواب بماند  قطعا در خسران  است و در آبشخور اهل جهل مشغول خواهد بود چرا که اهل جهل را  توفیقی نیست.

 

 این انسان ها  در غبار فتنه ها اسیر سر  پنجه ی خواهش های نفسانی خود خواهند شد و معیشت و راحتی خویش را بر امر  امام زمان ترجیح خواهند داد و فاجعه آن دمی است که قحطی لقمه های حلال  در آخر الزمان بر گمراهی اهل جهل می افزاید .

تاریخ گواهی می‌دهد آنان که اسیر سر پنجه ی خواهش های نفسانی خویش شدند در مواجهه با فتنه ها و امتحانات الهی؛ امام خویش، ولی زمان خویش که مصداق حق است را رها کرده دچار خسران و ضلالت خواهند شدند و اینان همان هایی هستند که  از راهنمایی های انبیاء و اولیاء هیچ بهره نبرده اند و اسیر تبلیغات و شعار های وسوسه آلود وجنجالی دشمن شده و جنود جهل را بر سپاهیان اسلام ترجیح دانند.

 زیرا روح حاکم بر آرمان های حکومت اسلامی مبتنی بر روح مجاهدت، مقاومت و شهادت طلبی است و درست در آن نقطه که منافقان  با استحاله و تحریف آرمان ها و ارزش ها آن را حق جلوه داده اند، اهل حق و بصیرت از جنود جهل جدا می شوند در حالی که جنود جهل باور های نفسانی خویش را حق می پندارند.

آرمانها و ارزشهای امت اسلامی ارزشمند ترین دارایی های یک ملت هستند و اگر دچار تجاوز و دست اندازی دشمن واقع شوند خسارات جبران ناپذیر در پی خواهد داشت. به یاد آوریم طنین صدای آن دلاور را که این ارزش ها را در گوش همرزمانش عاشقانه و از اعماق جان نجوا می کرد. به یاد آوریم آن دمی را که شهید جهان آرا در آن لحظه حساس سخنی تاریخی گفت :" اگر شهر سقوط کرد آنرا دوباره فتح می کنیم ، مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند"

 آری ایمان همان اکسیری است که باید بر آن چنگ زد  و همین هم شد که دست آخر در آزادسازی خونین شهر، امام بصیر امت فرمود :" خرمشهر را خدا آزاد کرد " .

وقتی دشمن را  یارای نبرد مستقیمِ با مومنین نیست  به استحاله و تحریف ارزش ها و آرمان های روی می آورد.  سرمایه گذاری می کند، رسانه ها را بسیج می کند و حتی آدم های حریص به دنیا را خریداری و به خط می‌کند و شعارهایش را با حرص و ولع تمام ایراد می کند.

 اما چرا مردم به این شعارهای دشمنانشان علاقه نشان می دهند؟ جواب را از امیرالمؤمنین می‌شنویم که می فرماید: اگر حق به طور خالص و بی‌شائبه خودش را نشان بدهد، کسی دچار اشتباه نمی‌شود؛

 اگر باطل بدون آمیختگی با حق، خودش را نشان بدهد، کسی دچار باطل نمی شود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف علی المرتادین و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان». 

آری ما شاهد افرادی هستیم که چنان دم از گفت وگوی تمدن ها آن هم تمدن سراپا گناه و گرداب پر از لجن غرب می زنند، به گونه ای تبلیغات می کنند و به گونه ای تعاریف را تغییر می دهند که ذهن های مردم برای شکستن قبح مبارزه با جبهه کفر آماده می شود و این چنین می شود که دست آخر با مستکبر دست می دهند و بر سر مذاکره می نشینند و منطق شان هم این است که امام حسین (ع) نیز با عمرسعد دست داد و در کربلا مذاکره کرد.

 امام حسینی که به عمرسعد سلام هم نداد چگونه با او دست داده است ؟ اینان کربلا و امام حسین (ع)  و حتی روح استکبار ستیزی، حق طلبی و شهادت طلبی در راه حق را با استحاله و تحریف تاریخ به نفع خود مصادره می کنند و می خواهند بر فراز فرهنگ اسلامی رحمانی ؛ اسلام آمریکایی را بنا سازند.

  اسلام آمریکایی که در آن همه موجودات با همه تفکرات و همه روش ها و منش ها در آن یکی می باشد یعنی حق و باطل معنا ندارد و  با تکیه بر منش وحشی گری آنان، گقتمانی برتر است که زور و قدرت سلطه و استثمار بیشتری دارد، این ها با استفاده از حربه "استحاله و تحریف" به دنبال تحقق اهداف دنیا پرستانه و انسان محورانه خویش هستند و متاسفانه وقتی عوام مردم اگر بصیر و بیدار نباشند و اگر چشم بر لبان ولایت ندوخته باشند این انقلاب و حکومت اسلامی با این حربه ها از سیر صعودی و در واقع تعالی خویش باز می ماند و منحرف می شود و این بدیهی است که در این میان عده ای ریزش خواهند کرد و عده ای در این میان با تفکر در این حق و باطل ها از میان این خاکسترها جوانه زده و اندیشه رحمانی آنان خواهد رویید .

پس بیاندیشیم که اهل ریزشیم یا اهل رویش

 


[ دوشنبه 94/10/21 ] [ 7:46 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]

(((((((((((توبه شیطان!!!!!!)))))))))))))))))

روزی شیطان، موسی را ملاقات کرد و به حضرت عرضه داشت: ای موسی! تویی آن انسانی که خداوند مهربان تو را به رسالت برگزیده و بی واسطه با تو سخن می گوید، روی این حساب از آبروی فوق العاده ای برخورداری، من یکی از مخلوقات خدایم و گناهی را مرتکب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه کنم!! به پیشگاه محبوب عالمیان واسطه شو تا توبه ام را بپذیرد.

موسی قبول کرد و از خداوند مهربان درخواست کرد: الهی! توبه اش را بپذیر.

خطاب رسید: ای موسی! خواسته ات را قبول کردم، به شیطان امر کن به قبر آدم سجده کند، چرا که توبه از گناه، جبران عمل فوت شده است.

موسی، ابلیس را دید و پیشنهاد مقصود خلقت را به او گفت. سخت عصبانی و خشمگین شد و با تکبر گفت: ای موسی! من به زنده او سجده نکردم، توقّع داری به مرده او سجده کنم!!

سپس گفت: ای موسی! به خاطر این که به درگاه حق جهت توبه من شفاعت کردی بر من حق دار شدی، به تو بگویم که در سه وقت مواظب ضربه من باش که هرکس در این سه موضع، مواظب من باشد از هلاکت مصون می ماند.

1. به هنگام خشم و غضب، مواظب فعالیت من باش که روحم در قلب تو و چشمم در چشم تو است و همانند خون در تمام وجودت می چرخم، تا به وسیله تیشه خشم، ریشه ات را برکنم.

2. به وقت قرار گرفتن در میدان جهاد، متوجّه باش که در آن وقت من مجاهد فی سبیل اللّه را به یاد فرزندان و زن و اهلش انداخته، تا جایی که رویش را از جهاد فی اللّه برگردانم!

3. بترس از این که با زن نامحرم خلوت کنی که من در آنجا واسطه نزدیک کردن هر دو به هم هستم!


[ دوشنبه 94/10/21 ] [ 7:43 صبح ] [ saba ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب